نهایت بینهایت
دینی علمی اجتماعی سیاسی ادبی
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سخی |


 ۱۰ ترفنـد بـرای جلب محبـت مـادرزن !

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


شما آقایونی که ازدواج کردید یا شما دوستانی که قصد دارید با دوران مجردی خداحافظی کنید، خوب می دونید که مادرزن نقش بسزایی در تلخی و یا شیرینی زندگی مشترک شما با همسرتان دارد. بطوریکه می توان ادعا کرد که کلید داشتن یک رابطه خوب و موفق با همسرتان این است که بتوانید رابطه خوبی با مادر او برقرار کنید. پس بهتر است برای اینکه بتوانید چنین رابطه ای داشته باشید از هر سرنخی استفاده کنید. به دنبال هر بهانه ای باشید تا از آن برای ایجاد چنین رابطه ای بهره ببرید و خودتان را از بلاهای نابهنگام نجات دهید. با هم موارد زیر را مرور می کنیم:


1. تا اندازه ای، ویژگی های مثبت و توانمندی های خود را بیان کنید

مادرها بسیار بیشتر از دخترانشان درباره ازدواج آنها فکر و خیال بافی می کنند و از این رو تصورشان از داماد آینده شان بسیار فراتر از یک فرد عادی و معمولی است. در اولین دیدار با مادرزن آینده تان، بعید نیست با سوالات زیادی در مورد مدرسه ای که در آن درس خوانده اید، کارهایی که در زندگی تان انجام داده اید، موفقیت هایی که به دست آورده اید و... مواجه شوید. دروغ نگویید اما خیلی هم فروتن نباشید. از سوالات مادر همسرتان آزرده نشوید و در عوض با آرامش و به طور کامل و مفصل در مورد خودتان صحبت کنید.

2. به مادرزنتان نشان دهید که به کودکان علاقه دارید

در حضور مادرزنتان عشق و علاقه تان را به بچه ها نشان دهید. با فرزندان خواهر یا برادر همسرتان بازی کنید و به آنها بی توجه و بی اعتنا نمانید. اگر هیچ بچه ای در خانواده وجود ندارد، از خانواده خود و خاطره هایی که با بچه ها دارید برای مادرزنتان تعریف کنید. مادر همسرتان، نوه خود را قبل از اینکه به دنیا بیاید، دوست دارد و با این رفتار شما متوجه خواهد شد که شما ظرفیت لازم برای پدری شایسته شدن را دارید.

3. به مادرزنتان یک کتاب قرض بدهید

اغلب خانم ها اهل خواندن کتاب هستند. اگر مادرزن شما هم از این دسته زنان است، کتابی را که تصور می کنید ممکن است مورد توجه او باشد به او قرض دهید و در ملاقات های بعدی در مورد آن با او به گفت و گو بپردازید، این ترفند معجزه می کند.

4. پیشنهاد کنید ظرف ها را شما بشوئید

هیچ چیز بیش از مردی که حاضر است ظرف ها را بشوید، دل مادرزن را نرم نمی کند! با این کار به مادر زنتان نشان می دهید که هم مهربانید و هم دلسوز. دادن پیشنهاد شستن ظرف ها پس از صرف شام، چه بسا راحت ترین و موثرترین راه برای برقراری ارتباط با مادرزنتان است. اگر تعارف کردند و نگذاشتند شما ظرف ها را بشویید، دست برندارید و اصرار کنید یا دست کم در خشک کردن ظرف ها کمک کنید.

5. از مادرزنتان نظر بخواهید

مادرها عاشق این هستند که حس کنند بچه ها هنوز به آنها نیاز دارند. اگر در کاری نظر او را بخواهید، حتی اگر تصمیم خود را از قبل گرفته باشید، می توانید قدم بزرگی برای برقراری یک ارتباط خوب بردارید. مطمئن باشید که برای مادرزنتان، اجرای توصیه اش به اندازه نظرخواهی از او مهم نیست. او فقط می خواهد احساس کند که نادیده گرفته نمی شود. نظرش را در مورد رنگ پیراهنی که می خواهید بخرید، بپرسید. حتی گاه در مورد مشکلاتی که با دخترش دارید از او راهنمایی بخواهید.

6. گاهی به او تلفن کنید

خیلی از مردها عادت به حرف زدن ندارند و تنها وقتی تلفن می کنند که کاری جدی و مهم داشته باشند؛ اما گفتگو و خوش و بش برای زنان ضروری است و اغلب بدون هیچ دلیل خاصی به هم تلفن می کنند. زنان برخلاف مردان که هر وقت زنگ تلفن را می شنوند امیدوارند کسی با آنها کار نداشته باشد، دوست دارند تلفنی حرف بزنند. بهتر است عادت کنید گاهی یک تلفن چنددقیقه ای به مادرزنتان بزنید. باور کنید از معجزه ای که این تماس ها باعثش خواهد شد شگفت زده می شوید.

7. خوب لباس بپوشید

به خاطر داشته باشید که اغلب مادرزن ها مردهایی را که خیلی مد روز لباس می پوشند دوست ندارند. مردی که آنها دوست دارند اغلب متعلق به دوران جوانی خودشان است. لازم نیست از مد افتاده و بد لباس باشید اما در حضور مادرزنتان رسمی تر لباس بپوشید و از پوشیدن تی شرت های رنگ و رو رفته و شلوارهای جین پاره خودداری کنید و دکمه های پیراهن خود را کامل ببندید.

8. برای مادرزن خود هدیه ببرید

دادن هدیه، مستقیم ترین و راحت ترین راه برای به دست آوردن دل مادرزنتان است؛ به شرط آنکه هنگام هدیه خریدن فکر کنید و یکراست به سراغ گران ترین هدیه نروید. اشتباه نکنید، با خرید یک هدیه گران قیمت به جای خوشحال کردن مادرزنتان، او را وحشت زده خواهید کرد. با خرید عاقلانه به او ثابت کنید مرد زندگی هستید. هوشیار باشید، مکالمات خود را با مادرزنتان به یاد آورید و به کمک شناختی که از او به دست آورده اید هدیه ای بخرید که او را تحت تاثیر قرار می دهد.

9. از دست پخت او تعریف کنید

به احتمال قریب به یقین، در بسیاری از مواقعی که مادرزن خود را می بینید، وی در حال پخت و پز خواهد بود؛ در مهمانی ها یا جشن های خانوادگی یا شام و ناهاری که تنها با شما و دخترش صرف خواهد کرد. به هر حال این پخت و پز تنها تهیه غذا نیست، بلکه راهی است برای جمع کردن اعضای خانواده دور هم و به همین دلیل پختن غذا برای او معنای ویژه ای دارد. اگر شما از دستپخت او تعریف کنید، در این امر مهم سهم خواهید داشت و او برای همیشه شما را به سبب این درک متقابل دوست خواهد داشت.

10. برای مادرزنتان گل بفرستید

این روش، ساده، موثر و شیک است. با این کار به او نشان خواهید داد که چقدر مبادی آداب و مهربانید. از هر موقعیتی برای این کار استفاده کنید: روز تولد، سالگرد ازدواج و روز مادر، یا حتی بدون هیچ دلیل خاصی. از خرید سبدهای آماده گل پرهیز کنید، مادرزن ها شامه تیزی دارند و در جا خواهند فهمید که این سبد سلیقه شما نیست! یک دسته گل کوچک اما با سلیقه خودتان تهیه کنید و حتی به مادرزنتان بگویید که انتخاب این دسته گل کار خود شماست.


برگرفته از : مجله راز



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سخی |


گاه می رویم تا برسیم.
کجایش را نمی ‌دانیم.
فقط می‌ رویم تا برسیم ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

بی خبر از آنکه همیشه رفتن راه رسیدن نیست.
گاه برای رسیدن باید نرفت، باید ایستاد و نگریست.
باید دید، شاید رسیده ای و ادامه دادن فقط دورت کند.
باید ایستاد و نگریست به مسیر طی شده ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گاه رسیده ای و نمی‌ دانی
و گاه در ابتدای راهی و گمان می کنی رسیده ای
مهم رسیدن نیست، مهم آغاز است
که گاهی هیچ روی نمی دهد
و گاهی می شود بدون آنكه خواسته باشی!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پدرم می گفت تصمیم نگیر!
و اگر گرفتی آغاز را به تأخیر انداختن، نرسیدن است
اما گاهی آغاز نکردنِ یک مسیر بهترین راه رسیدن است

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

گاه حتی لازم است بعد از نمازت بنشینی و فکر کنی،
ببینی كه ورای باورهایت چیست؟
ترس یا اشتیاق یا حقیقت؟

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

گاهی هم درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را نوازش کنی و غذا بدهی؛
ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

یا پای کامپیوترت نباشی، گوگل و یاهو و فلان را بی‌خیال شوی
با خانواده ات دور هم بنشینید، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و
ببینی زندگی فقط همین صفحه نمایش و فضای مجازی نیست ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

شاید هم بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج تا ببینی
در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

لازم است گاهی عیسی باشی
ایوب باشی
و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آیی و
از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و با خود بگویی:
سالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم ...
آیا ارزشش را داشت؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

سپس کم کم یاد می ‌گیری
که حتی نور خورشید هم سوزاننده است اگر زیاد آفتاب بگیری
می آموزی كه باید در باغ خود گل پرورش دهی
نه آنكه منتظر کسی باشی تا برایت گلی بیاورد.
یاد می ‌گیری که می‌ توانی تحمل کنی که در خداحافظی محکم باشی
و یاد می گیری که بیش از آنكه تصور می كردی خودت و عمرت ارزش دارد

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

با تشکر از ارسال : مریم اصغری

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سخی |



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


همه ما دوست داریم باور کنیم که نزدیکان مان آدم‌هایی متعادل، شاد و دارای ذهنی سالم هستند اما بارها پیش آمده که متوجه شدیم واقعیت غیر از این است. تصور کنید یکی از بهترین روزهای زندگی تان را آغاز کرده اید و خدا را برای همه زیبایی‌ها و نعمت‌هایش شکر می‌کنید که ناگهان رویارویی با یکی از آشنایان بلافاصله شما را از عرش به زیر می‌آورد. حتی اگر انسانی خوشبین و مثبت باشید، در کنار چنین اشخاصی منفی خواهید شد. از بدترین نوع شخصیت‌ها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد که باید از آنها دوری کرد:

● خودشیفته ‌ها
این افراد شدیدا حس خودبزرگ بینی دارند و چنین می‌پندارند که دنیا گرد آنها می‌چرخد. این افراد مانند کنترل گرها موذی و حیله گر نیستند و تا حدی آشکار خواسته‌های خود را بیان می‌کنند. گاهی به نظر می‌رسد باید به آنها گفت: "فقط خودت مهم نیستی که!" این افراد فقط خواسته‌های خود را در نظر می‌گیرند و نیازهای شما به باد فراموشی گرفته می‌شود. در این رابطه شما احساس یاس و سرخوردگی پیدا می‌کنید. آنها چنان انرژی شما را صرف خواسته‌ها و امیال خود می‌کنند که دیگر چیزی برای خودتان باقی نمی‌ماند.

● منفی گراها

این دسته قادر به درک خوبی‌ها و شادی‌ها نیستند. اگر به آنها بگویید که امروز روز بسیار قشنگی است حتما از اتفاق ناگوار قریب الوقوعی خبر می‌دهند؛ اگر از موفقیت امتحان میان ترم خود خبر دهید، در مقابل از سختی امتحانات نهایی به شما هشدار می‌دهند. آنها شادی را نابود می‌کنند. دید مثبت شما به زندگی جای خود را به بدبینی و منفی بافی می‌دهد. قبل از آنکه متوجه شوید، منفی گرایی در ذهن و روح شما جایگزین شده و همه شادی‌ها پشت شیشه‌های خاکستری پنهان می‌شود

● افرادی که همیشه در مورد دیگران قضاوت می‌کنند

مواردی که شما زیبا و دلفریب می‌بینید، به نظر این افراد عجیب و غیرجذاب است. اگر شما نظر جدیدی را جالب بدانید، این افراد آن را به کل اشتباه می‌شمارند. اگر شما سلیقه دوستی را ستایش کنید، آنها آن را بد یا مایه نگرانی قلمداد می‌کنند. افراد همیشه قاضی تقریبا مانند منفی گراها هستند. اگر قسمت اعظم وقت خود را با اینگونه افراد بگذرانید، طولی نمی‌کشد که شما هم یکی از آنها خواهید شد.

● خود رای‌ها

تخصص این عده کنترل دیگران به نفع خودشان است؛ و ممکن است چنان مهارتی هم داشته باشند که شما اصلا متوجه کنترل آنها نشوید تا زمانی که دیگر دیر شده است. این افراد نقطه ضعف‌های شما را پیدا می‌کنند و از این طریق به خواسته‌های خود می‌رسند. این افراد باورها و اعتماد به نفس شما را هدف قرار می‌دهند. این افراد راهی برای اجبار شما به انجام کاری پیدا می‌کنند که لزوما انجام نمی‌دهید و به این ترتیب شما احساس هویت، اولویت‌های شخصی و توانایی درک واقعیت مساله را ازدست می‌دهید و به ناگاه دنیا حول محور خواسته‌ها و اولویت‌های آنها قرار می‌گیرد.

● همیشه ناامیدها

اگر طرح جدید و بکری داشته باشید، همیشه ناامیدها به شما اطمینان می‌دهند که با شکست روبه رو خواهید شد؛ و زمانی که موفق می‌شوید، شما را دلتنگ و افسرده می‌کنند. اگر رویایی در سر داشته باشید، هشدار می‌دهند که دستیابی به آرزویتان غیرممکن است.

این افراد "آنچه هست" را باور دارند و نسبت به "آنچه خواهد شد" مشکوک و ناامید هستند. معاشرت با این افراد موجب می‌شود خودباوری و اعتماد به نفس خود را به راحتی از دست بدهید. در حالیکه پیشرفت و تغییر فقط نتیجه نوآوری و بدعت گذاری است، رویای ناممکن‌ها و تلاش برای دستیابی به دوردست‌ها.

● آنهایی که نمی‌توانند صممیمی‌ شوند

در کنار این افراد هیچگاه حس صمیمیت و راحتی نخواهید کرد؛ داستانی خنده دار تعریف می‌کنید اما آنها فقط لبخندی مودبانه تحویل می‌دهند. در پی بی توجهی آنها، شما غمگین و افسرده می‌شوید. یکی از مهیج ترین اتفاقاتی را که برایتان پیش آمده تعریف می‌کنید اما آنها فقط سرسری سر خود را تکان می‌دهند. روابط این دسته افراد مبتنی بر معیارهای سطحی و بی معنی است. زمانی که شما واقعا به یک دوست نیاز دارید، آنها نیستند. زمانی که نیازمند انتقادی سازنده هستید، از همانی که هستید تعریف می‌کنند و اگر حمایت بخواهید، شما را محکوم به شکست می‌دانند.

● حرمت شکن‌ها

این افراد در بدترین زمان و به بدترین شکل ممکن حرفی می‌زنند یا کاری انجام می‌دهند؛ در یک کلمه حرمت نگاه نمی‌دارند. شاید این فرد کسی باشد که به او اعتماد کرده بودید اما او از این اعتماد سوءاستفاده کرده و رازتان را برملا می‌کند. شاید یکی از نزدیکان تان باشد که در کارهایی که به او ارتباط ندارد دخالت می‌کند، یا شاید همکاری باشد که رفتاری تحقیرآمیز پیشه کرده است.

● آنهایی که همیشه متوقع هستند

هیچ وقت نمی‌توان این افراد را راضی و خوشحال نگه داشت. آنها قدر شما را نمی‌دانند و خواسته‌هایشان غیرواقعی و نامعمول است؛ همیشه دنبال مقصر جلوه دادن شما هستند و هرگز مسوولیت چیزی را خود قبول نمی‌کنند.


با تشکر از ارسال : سمیرا حقیقی



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نوشته شده در تاريخ شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سخی |


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


صادق هدایت که از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود، در کتاب بوف کور خود می نویسد :

در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورند و می زدایند، این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد! و اینک؛ سی و هفت درد و عیب اساسی اجتماعی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد!

1. اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.

2. اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.

3. با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.

4. به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.

 
5. بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع آنها هیچ اقدامی نمی کنیم.

 
6. در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.

 
7. کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.

 
8. غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.

 
9. بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که آینده را فراموش می کنیم.

 
10. از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.

 
11. عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه آنها می اندازیم، ولی برای جبران آن قدمی بر نمی داریم.

 
12. دائما دیگران را نصیحت می کنیم، ولی خودمان هرگز به آنها عمل نمی کنیم.

 
13. همیشه آخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.

 
14. غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند، ولی ما شاعر و فقیه!

 
15. زمانی که ما مشغول کیمیاگری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.

 
16. زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.

 
17. هنگامی که به هدف مان نمی رسیم، آن را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم، ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل آن نمی پردازیم.

 
18. غربیها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار میدهند، ولی ما آنها را برداشته و از همکارمان پنهان میکنیم.

 
19. مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.

 
20. غربی ها و بعضا دشمنان ما، ما را بهتر از خودمان می شناسند.

 
21. در ایران کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.

 
22. فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.

 
23. برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن آخر کار استخاره می کنیم.

 
24. همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.

 
25. به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.

 
26. چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.

 
27. به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.

 
28. وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.

 
29. در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند، به جای اینکه به آنها احترام بگذارند.

 
30. اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.

 
31. اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.

 
32. تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.

 
33. غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.

 
34. اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی، کابل کشی و غیره صدها جای آن را خراب می کنیم. در شهرسازی هم از چنین مهارتی برخورداریم.

 
35. وعده دادن و عمل نکردن به آن یک عادت عمومی برای همه ما شده است.

 
36. قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از آن حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.

 
37. شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم.




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:, توسط سخی |


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


LIFE MATH
ریاضیات زندگی

Smart man + Smart woman = Romance
مرد باهوش + زن باهوش = عشقولانه

Smart man + Dumb woman = Affair
مرد باهوش + زن خنگ = روابط نامشروع

Dumb man + Smart woman = Marriage
مرد خنگ + زن باهوش = ازدواج

Dumb man + Dumb woman = Pregnancy
مرد خنگ + زن خنگ = حاملگی

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.net


SHOPPING MATH
ریاضیات خرید کردن

A man will pay $2 for a $1 item he needs
یک مرد بابت یک کالای 1 دلاری که نیاز دارد 2 دلار می پردازد

A woman will pay $1 for a $2 item that she doesn't need
یک زن بابت یک کالای 2 دلاری که نیاز ندارد 1 دلار می پردازد

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.net


GENERAL EQUATIONS & STATISTICS
آمار و برابری عمومی

A woman worries about the future until she gets a husband
یک زن نگران آینده است تا زمانی که شوهر کند

A man never worries about the future until he gets a wife
یک مرد هرگز نگران آینده نیست تا زمانی که زن بگیرد

A successful man is one who makes more money than his wife can spend
یک مرد موفق مردیست که درآمدش بیشتر از مبلغی باشد که زنش خرج می کند

A successful woman is one who can find such a man
یک زن موفق زنیست که بتواند چنین مردی را پیدا کند

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


HAPPINESS
شادمانی

To be happy with a man, you must understand him a lot and love him a little
برای اینکه با یک مرد شاد باشید باید او را کاملا درک کنید و کمی دوست داشته باشید

To be happy with a woman, you must love her a lot and not try to understand her at all

برای اینکه با یک زن شاد باشید باید او را کاملا دوست داشته باشید
و اصلا سعی نکنید که او را درک کنید

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.net


LONGEVITY
طول عمر

Married men live longer than single men do
but married men are a lot more willing to die

مردان متاهل بیشتر از مردان مجرد عمر می کنند،
در عوض مردان متاهل بیشتر آرزوی مرگ می کنند

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.net


PROPENSITY TO CHANGE
گرایش به تغییر

A woman marries a man expecting he will change, but he doesn't
زمانی که یک زن با مردی ازدواج می کند انتظار دارد که او تغییر کند ولی اینگونه نمی شود

A man marries a woman expecting that she won't change, and she does
زمانی که یک مرد با زنی ازدواج میکند مطمئن است که آن زن تغییر نمی کند و اینگونه میشود

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.net


DISCUSSION TECHNIQUE
ادبیات گفتگو

A woman has the last word in any argument
یک زن در بحث حرف آخر را می زند

Anything a man says after that is the beginning of a new argument
بعد از آن، هر حرفی که مرد بزند، شروع یک بحث جدید است

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


OFFICE ARITHMETIC
حسابرسی اداری

Smart boss + Smart employee = Profit
رییس باهوش + کارمند باهوش = سود

Smart boss + Dumb employee = Production
رییس باهوش + کارمند خنگ = تولید

Dumb boss + Smart employee = Promotion
رییس خنگ + کارمند باهوش = ترفیع

Dumb boss + Dumb employee = Overtime
رییس خنگ + کارمند خنگ = اضافه کاری

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:, توسط سخی |

راز جاودانگی ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


تنها با شهرت نیست كه میتوان جاودانه شد
این است راز جاودانگی

آیا تا به حال وقتی به پارک رفته ای؛ تو زمین بازی
 به بچه هایی که سوار چرخ و فلک هستند نگاه کرده ای؟


یا زمانی که قطرات بارون به زمین برخورد میکنند به صدای اون گوش داده ای ؟

آیا زیبایی بالهای یک پروانه زمانی که به هر طرف پرواز میکند را دیده ای ؟

وقت غروب در آسمانی نیمه ابری؛ آیا انعکاس رنگ خورشید را در ابرها نظاره گر بوده ای ؟

وقتی از دوستی میپرسی حالت چطور است؛ آیا صبر میکنی تا پاسخی دریافت کنی؟

آیا تا بحال به کودک خود گفته ای؛ "فردا این کار را خواهیم کرد"
و آنچنان شتابان بوده ای؛ که نتوانی غم او را در چشمانش ببینی؟


آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،
نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.

آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله به پایان می رسانید،
گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید.

زندگی که یک مسابقه دو نیست!
کمی آرام گیرید ...

به موسیقی زندگی گوش بسپارید،
پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد.

من باور دارم که... همیشه باید کسانى که
صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم
زیرا ممکن است آخرین بارى باشد که آن‌ها را مى‌بینم
 من باور دارم که :
دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است


نوشته شده در تاريخ جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, توسط سخی |


خانـم ها نیـازمند چـه جـملاتی هستنـد !

( قابـل تـوجه آقـایان ! )

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.net


آقایان محترم شاید ندانید که یک جمله ساده چقدر می تواند روی زندگی مشترک تان تاثیر بگذارد و اعتماد همسرتان به شما و زندگی مشترک تان را بیشتر کند. اگر از آن دسته مردهایی هستید که فکر می کنند، جملات اهمیتی ندارد و تنها چیزی که مهم است درون شماست، کاملا در اشتباهید. باید باور کنید که دنیای ذهنی زنان و مردان تفاوت زیادی دارد و اگر می خواهید همسرتان را خوشحال کنید باید به دنیایش وارد شوید و او را به شیوه خودش آرام و شاد کنید.

تا زمانی که با این احساسات درونی تان جمله ای نسازید و همسرتان را از آنها با خبر نکنید، هیچ اتفاق خوبی در زندگی مشترک تان نخواهد افتاد. اگر هم از اهمیت این جملات باخبرید اما نمی دانید چه بگویید و از کجا شروع کنید، بهتر است از این توصیه ها کمک بگیرید و با دنیای زنان آشناتر شوید.


چقدر زیبایی

زن ها دوست دارند ظاهرشان را ستایش کنید و گاهی به آنها بگویید که چه چهره زیبایی دارند. حتی اگر همسر شما واقعا به این زیبایی نباشد از اینکه گمان کند در نظر شما این طور به نظر می رسد، احساس غرور خواهد کرد.

البته بی گدار به آب نزنید و بدون آنکه برای حرف تان دلیلی داشته باشید او را ستایش نکنید. چون درست در زمانی که به همسرتان می گویید، چقدر زیبا هستی... او دلیل شما را خواهد پرسید و خواهد گفت از چه نظر؟ پس سعی کنید برای این ادعای تان جزئیاتی را هم مطرح کنید و به این فکر کنید، چه چیز در او زیباتر است و بعد سراغ تعریف کردن بروید.

تو خیلی خاصی


این که همسر شما بشنود که او فردی بی همتاست و هیچ زن دیگری نمی توانسته شما را به این اندازه خوشبخت کند، یک حس فوق العاده به او می دهد. زن ها دوست دارند، بدانند که با تمامی گزینه های دیگری که شاید همسرشان به آنها برای ازدواج درنظر داشته فرق می کنند و آنها ویژگی هایی دارند که از نظر شوهرشان در هیچ کدام از زن های دور بر هم وجود ندارد.

شما باید این خاص بودن را به او گوشزد کنید و بگویید که کدام یک از ویژگی های همسرتان بیش از دیگر ویژگی ها، شما را تحت تاثیر قرار داده. این موضوع نه تنها حس خوب مورد توجه قرار گرفتن و قدردانی شما را به او می دهد بلکه باعث می شود که او تمرکز بیشتری روی ویژگی های مثبتش داشته باشد و برای پررنگ کردن شان تلاش کند. زن ها دوست دارند از شوهرشان بشنوند که پر از صفات مثبت هستند و این که همسرشان به دلیل همین صفات به آن ها افتخار می کند.

با تو بودن بی نظیر است


زن ها دوست دارند، همسرشان به رابطه ای که دارد افتخار کند و به دلیل آرامشی که در این رابطه دارد هم از آن ها قدردانی کند. این قدردانی ممکن است به شکل های مختلفی صورت بگیرد. مثلا وقتی مردی زودتر از سر کار می آید و به همسرش می گوید، دوست داشتم امروز بیشتر کنار تو باشم یا این که دوست دارم وقتم را بیشتر با تو بگذرانم و باقی مانده کارهایم را هم کنار تو انجام دهم می تواند یک حس فوق العاده را در زنان ایجاد کند.

با شنیدن این قدردانی ها زن برای بیشتر درک کردن همسرش تلاش خواهد کرد و برای این که همسرش در ساعات بیشتری که در خانه است آرامش داشته باشد و این اتفاق را تکرار کند، مصمم تر خواهد شد. آن ها از این تصور که مردشان دوست دارد ساعتی از روز را تنها کنار او و تنها برای استفاده از وقت ۲نفره شان مشخص می کند بیش از هر چیزی خوشحال می شوند.

دوستت دارم


اگر می خواهید همسرتان از این که دوستش دارید مطمئن شود چاره ای جز گفتن این حرف ندارید اما مهم تر از گفتن این حرف ها عملکرد شماست. زن ها دوست دارند عشق تان را با کارهای تان نشان دهید. دادن یک شاخه گل، یک هدیه بی مناسبت، پیامک های احوالپرسی طول روز و خیلی کارهای ساده دیگر می تواند تاثیر خاصی روی رابطه شما بگذارد و این زندگی را در چشم همسرتان افتخار آمیزتر کند.

اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود، شما باید مراقب تمام حرف هایی که میان تان رد و بدل می شود باشید و فکر نکنید کلمات تاثیر چندانی ندارند. مهم تر از همه این که باید مراقب قول هایی که به همسرتان می دهید باشید. گرچه پاسخ مثبت شما به خواسته های همسرتان می تواند او را خوشحال کند اما عمل نکردن به وعده های کوچک و بزرگ تان مشکل را چند برابر خواهد کرد و تاثیری منفی روی نگاه همسرتان به شما و رابطه خواهد گذاشت.

متاسفم


برای زن ها مهم ترین اتفاقی که می تواند بعد از یک دعوا یا دلخوری پیش بیاید، شنیدن عذرخواهی مردشان است. آن ها دوست دارند تاسف واقعی شما را ببینند و بعد از این دلخوری ها مورد دلجویی قرار گیرند. غرورتان را کنار بگذارید و اگر اشتباه کرده اید قبل از توضیح دادن دلایل تان از او عذر خواهی کنید.

اینکه شما بدون گفتن این که پشیمانید شروع به توضیح دادن و دلیل تراشی کنید می تواند ناراحت کننده ترین واکنش بعد از دعوا برای یک زن باشد. پس اگر نمی خواهید اوضاع را از این که هست خراب تر کنید با یک جمله ای که از ته دل می گویید همه چیز را رو به راه کنید؛ بگویید: ببخشید و متاسفم!

همه چیز را درست می کنم


حتی اگر یک سوپرمن نباشید باید بتوانید به همسرتان اطمینان دهید که همه چیز تحت کنترل است و تا زمانی که در کنارش هستید نمی گذارید زندگی تان را چیزی تهدید کند. گرچه شما با رفتارهای تان باید این اطمینان را در او ایجاد کنید اما در لحظاتی که او از ته دل غمگین است و احساس اضطراب می کند باید این جمله جادویی را به کار ببرید و به او آرامش دهید.

اگر فکر می کنید فراهم کردن امکانات زندگی برای شاد کردن همسرتان کافی است اشتباه می کنید. ایجاد احساس آرامش و اطمینان و گاهی بیان کردن این جملات او را بسیار آرام تر و اعتمادش به زندگی مشترک تان را هم بیشتر خواهد کرد.

بیا صحبت کنیم


اگر همسرتان مدتی است که ناراحت یا پریشان است اما توضیحی در این مورد به شما نمی دهد، باید خودتان پیش قدم شوید. شاید او مشکل بزرگی دارد که گفتنش برایش آسان نیست و شاید هم منتظر جرقه ای از طرف شماست. یادتان نرود که هیچ ناراحتی بی دلیل نیست و این که شما از کنار این پریشانی ها بگذرید و آن ها را جدی نگیرید، می تواند همسرتان را ناراحت تر از آنچه هست کند و حتی گاهی زندگی مشترک تان را هم زیر سوال ببرد.

پس بعد از هر دلخوری که بین تان پیش می آید یا حتی زمانی که می بینید رفتار همسرتان تغییر کرده اما دلیلش را نمی دانید، به او پیشنهاد گفت وگو دهید و حتی اگر از این گفت وگو طفره رفت برایش توضیح دهید که شنیدن حرف ها و احساساتش چقدر برای شما اهمیت دارد و چقدر برای بهتر کردن زندگی مشترک تان اشتیاق دارید.

 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.net

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, توسط سخی |

 

صـدای پـای بـهار را می شنـوی ؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


در روزهای پایانی سال كارهای خانه قدری متفاوت به نظر می‌رسد. شاید از همان زمان كه خانه‌تكانی شروع می‌شود، بتوان این دگرگونی را احساس كرد. تحولی كه به پیشواز نو شدن سال و دگرگون‌شدن چهره زمین و زمان می‌رود.

خوب است همه ما كه در یك چهاردیواری زندگی می‌كنیم، با این جریان همراه شویم و هر یك گوشه‌ای از این كار را بر دوش بگیریم تا با همدلی و همكاری كارهای این روزها به خوبی و خوشی پایان یابد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


حتما رفت و روب و تمیزكردن خانه شما هم كم‌كم رو به پایان است. خانه‌تكانی هر چند خسته‌كننده و نسبتا طولانی است، ولی چون مژده آمدن عید نوروز را با خود به همراه می‌آورد، به نوعی شیرین هم هست.

حتما تا به حال به فكر سور و سات عید و سفره هفت‌سین هم بوده‌اید؛ سبزه پشت پنجره هم كه قطعا رشد كرده و آماده گذاشتن روی سفره است. البته بعضی‌ها هم سبزه آماده را از فروشگاه‌ها می‌خرند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


سلیقه‌ها در نوع سبزه هم متفاوت است؛ بعضی گندم و گروهی دیگر عدس یا ماش سبز می‌كنند كه هر كدام از اینها زیبایی خاص خود را دارد. ظرف‌های سر سفره هم داستان خودش را دارد؛ بعضی خانواده‌ها عادت دارند هر سال ظروف جدیدی برای تزئین سفره هفت‌سین خریداری كنند و برخی دیگر با ظروفی كه در خانه دارند، این سفره را به زیبایی آرایش می‌دهند.

هر كدام از این روش‌ها كه انتخاب شود، یك نكته در همه جا احساس می‌شود؛ انداختن سفره هفت‌سین و تزئین آن، كاری سنتی و زیباست كه تمام افراد خانواده باید در آن دخیل باشند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


پس شما هم امسال سفره‌ای زیبا پهن كنید؛ زیباترین پارچه‌ای كه در خانه دارید؛ سفره ای رنگارنگ یا خاتم اصفهان یا ترمه یزد یا... پیش از هر چیز روی آن یك جلد قرآن بگذارید. یك جام آیینه و یك ظرف آب كه درون آن یك یا چند ماهی در حال بازی هستند هم باید بالای سفره بنشینند. چند ظرف زیبا (یادتان باشد كم اهمیت‌ترین نكته، قیمت آنهاست) كه معمولا در تمام خانه‌ها یافت می‌شود آماده كنید؛ به عنوان مثال اگر ظروف بستنی خوری در خانه دارید آنها را روی سفره هفت‌سین بگذارید و همرنگ سفره روبان‌هایی تهیه كنید و دور پایه ظرف‌ها ببندید تا جلوه بیشتری به آنها بدهد سپس هفت‌سین‌تان را درون آنها بگذارید. همان سین‌هایی كه همیشه و همه ساله روی سفره عید ما جا دارند. سنجد كه نماد عشق است؛ سیر نماد سلامتی و تندرستی؛ سركه نشان صبر و شكیبایی و سیب نماد عشق و زایش؛ سمنو یعنی بركت و فراوانی؛ سماق سمبل طلوعی جدید در سالی جدید؛ سكه هم كه معنای فراوانی روزی می‌دهد و سبزه که خرمی ‌و شادابی را به همراه دارد.


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


یادتان نرود سبزه را هم با روبانی همرهنگ و زیبا تزئین كنید، سپس روی سفره بگذارید. تخم‌مرغ‌های رنگ شده را هم در ظرف یا سبدی بگذارید. تقریباً سفره هفت‌سین شما آماده است. فقط از كمی‌ دورتر نگاهی به سفره بیندازید و ببینید چیزی كم نباشد ...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


البته بعضی خانواده‌ها رسم دارند چیزهای دیگری هم روی سفره بگذارند مثلاً ظرفی میوه یا یك كاسه كوچك برنج. راستی شمع هم فراموش نشود. یك شمع رنگی كه با سفره شما هماهنگ باشد. البته در این مورد هم تنوع سلیقه وجود دارد؛ بعضی خانم‌ها به تعداد فرزندانشان شمع روی سفره هفت‌سین می‌گذارند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


هر كاری برای این سفره می‌كنید، یك نكته یادتان باشد؛ مهم نیست كه سفره شما در تمام فامیل و دوستان تك باشد. همچنین مهم نیست كه گران‌ترین یا ارزان‌ترین سفره هفت‌سین را چیده‌اید؛ مهم همدلی و صفایی است كه بین ساكنان خانه و در كنار این سفره به وجود می‌آید. سفره هفت‌سین می‌تواند خیلی ساده باشد و در عین حال بسیار زیبا. عید نوروز عید زیبایی‌هاست. حالا كه سخن از زیبایی شد، اگر توانستید یك شاخه گل هم روی سفره هفت‌سین خود بگذارید. شاید به همان رسم قدیمی ‌شاخه‌ای سنبل زیبا و معطر.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, توسط سخی |


در کنـار خانـه تـکانی شـب عیـد

حـالا خانـه دلتـان را بتـكانیـد

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


اسفند كه می‌شد انگار در دلش ولوله‌ای برپا می‌كردند. تمام كارهایش را تعطیل می‌كرد و به جان خانه می‌افتاد. نمی‌توانست تصور كند عید برسد و او دیوارهای خانه‌اش را كه این روزها به خاطر آلودگی‌های زندگی شهری بیشتر از گذشته كثیف می‌شدند، تمیز نكرده باشد. شستن فرش‌ها هم كه جای خودش را داشت. درست‌كردن سبزه سفره هفت‌سین را هم فراموش نمی‌كرد.

درست است كه بعد از تمام این سختی‌ها چند روزی درد دست‌ها و پاهایش او را خانه‌نشین می‌كرد، ولی با این حال شوق رسیدن بهار باعث می‌شد تا سال بعد همه این دردسر‌ها را فراموش كند، اما این روزها فكرش بدجوری مشغول شده بود. مدام یاد حرف‌های همسایه‌اش می‌افتاد كه چند روز پیش می‌گفت هرسال عید تقریبا نیمی‌ از وسایل خانه‌اش را عوض می‌كند و تمام این كارها را برای ایجاد روحیه شادابی و نشاط در خانه ضروری می‌دانست. نمی‌خواست به این حرف‌ها اهمیتی بدهد، اما به محض این‌كه این افكار را از ذهنش بیرون می‌كرد ناخودآگاه یاد مهمانی هفته گذشته می‌افتاد كه خواهرش گفته بود برای سال جدید اتومبیلشان را عوض می‌كنند و به این ترتیب سراسر وجودش از حسادت پر شده بود. خلاصه آن‌كه امسال با تمام سال​های دیگر برایش تفاوت داشت. آنقدر به این حرف‌ها فكر كرد كه نتوانست آن‌جور كه می‌خواهد خانه‌اش را تمیز كند و بالاخره در حالی كه از شدت خستگی روی زمین دراز كشیده بود با خودش فكر كرد خانه‌تكانی دلش حتی از تمیز‌كردن خانه‌اش هم ضروری‌تر است.

اگرچه این روزها سرتان حسابی شلوغ است و حتی فرصت سر خاراندن هم ندارید، اما روزهای پایانی سال همیشه بهانه خوبی است كه سری به درونتان بزنید و فكری به حال ویژگی‌های منفی‌تان كنید. كار سختی نیست. فقط كافی است گام به گام با ما همراه باشید تا در نهایت قبل از سال جدید بسیاری از نكات منفی رفتارهایتان را كنار بگذارید، پس شروع می‌كنیم.

- وقتی زود عصبانی می‌شوید

مدتی است بسرعت عصبانی می‌شوید. فقط كافی است همه چیز آن‌گونه كه مد نظرتان است پیش نرود تا یكباره مانند كوه آتشفشان فوران كنید و هر آنچه كه اطرافتان است، بسوزانید. البته لازم به گفتن نیست كه چند دقیقه بعد، دیگر از چهره برافروخته شما و داد و هوارهایتان حتی كوچك‌ترین نشانه‌ای باقی نمانده است. تنها شما مانده‌اید با احساسی از شرمندگی و برچسب‌هایی از سوی دیگران كه شما را به عنوان فردی عصبانی می‌شناسد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


اگر تصمیم گرفته‌اید این روند را متوقف كنید، پس درنگ را كنار بگذارید. در نخستین مرحله ذهنیت‌تان را در قبال عصبانیت اصلاح كنید. اگر فكر می‌كنید این حالت یك واكنش طبیعی است و شما حق دارید هر زمان كه می‌خواهید از آن استفاده كنید، در اشتباه هستید. حتما تجربه به شما هم نشان داده است كه در اكثر مواقع عصبانیت نه‌تنها راه رسیدن به هدفتان را تسهیل نمی‌كند، بلكه باعث ایجاد حالت تدافعی در دیگران می‌شود و اجازه نمی‌دهد شما به خواسته‌تان برسید. این در حالی است كه اگر كمی ‌صبر و حوصله به خرج می‌دادید و با اطرافیانتان مهربان‌تر رفتار می‌كردید سریع‌تر به هدفتان می‌رسیدید.

در مرحله بعدی باید بدانید كه عصبانیت انرژی زیادی تولید می‌كند و شما باید سعی كنید این انرژی را كنترل كنید. برای این منظور می‌توانید به سراغ فعالیت‌هایی بروید كه باعث تخلیه انرژی شما می‌شود. برای مثال خودتان را سرگرم كاری غیرمرتبط با دلیل عصبانیت‌تان كنید یا به طور مرتب ورزش را در برنامه‌های روزانه‌تان لحاظ كنید. قدم زدن هم از جمله پیشنهادهای كاربردی است كه تأثیر آن حتما شما را شگفت‌زده خواهد كرد.

عصبانیت در اغلب موارد موجب تخریب روابط اجتماعی می‌شود چراكه شما دست‌كم تلاش می‌كنید خشونت‌تان را بر سر كسانی كه در مرتبه پایین‌تری از شما قرار دارند و اتفاقا مقصر هم نیستند، تخلیه كنید. ادامه پیدا‌كردن این فرآیند دلخوری‌های عمیقی بین شما و اطرافیانتان ایجاد می‌كند كه براحتی قابل جبران نیستند. بنابراین هنگامی‌كه احساس خشم و عصبانیت بر شما غلبه كرد چند نفس عمیق بكشید و قبل از این‌كه حرفی را بر زبان بیاورید آن را چند بار در ذهنتان مرور كنید.

حتی می‌توانید از تكنیك نوشتن استفاده كنید به این ترتیب كه حرف‌هایتان را روی یك كاغذ بنویسید و سپس آن را كنار بگذارید. اگر چند روز بعد به آن مراجعه كنید متوجه می‌شوید كه تا چه حد تندروی كرده بودید یا اگر آن همه خشم را بیان می‌كردید با چه نتایج ناراحت‌كننده‌ای روبه‌رو می‌شدید.

- حسادت آرامش‌تان را می‌دزدد

شاید همه شما این حس آزاردهنده را تجربه كرده باشید. حسادت زمانی اتفاق می‌افتد كه شما احساس می‌كنید كمتر از آنچه كه استحقاقش را دارید بهره‌مند شده‌اید و دقیقا به همین دلیل به كسانی كه موقعیت برتری نسبت به شما دارند، حسادت می‌كنید. واقعیت این است كه آنها در ناكامی‌ شما هیچ نقشی نداشته‌اند و شما به علت آن‌كه دلیل منطقی برای احساسات‌تان پیدا نمی‌كنید، به طور ناخودآگاه به روح و روانتان آسیب وارد می‌كنید. البته این مشكل هم مثل بقیه مشكلات راه‌حلی دارد. عوامل به وجودآورنده حسادت از جامعه‌ای به جامعه دیگر تفاوت دارند و این به دلیل آن است كه مزایای ارزشمند در هر فرهنگی منحصر به‌فرد است. برای مثال اگر در یك جامعه تجملات و منابع مادی بیشتر ارزشمند شناخته شود، اعضای آن جامعه هم دقیقا بر سر همین مسائل نسبت به هم حسادت می‌كنند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


اگر در دوران كودكی​شما این‌گونه آموزش دیده باشید كه به خواسته‌های دیگران قبل از خواسته‌های خودتان اهمیت​دهید و عرصه‌های رشد و شكوفایی استعدادتان را كمتر تجربه كرده باشید بیشتر از دیگران در معرض تجربه‌كردن حسادت خواهید بود. اما این پایان راه نیست. خودتان را محكوم نكنید. درست است كه احتمالا فرصت‌های زیادی را از دست داده‌اید یا موقعیت لازم برای بهره‌مندی از توانایی‌هایتان را نداشته‌اید، اما به یاد داشته باشید كه باید در تمام مراحل زندگی‌تان به دنبال شناسایی استعدادهایتان باشید.

برای مثال، ممكن است افراد زیادی باشند كه از لحاظ مادی و شغلی در شرایط بهتری قرار داشته باشند و شما در مرتبه پایین‌تری باشید. این در حالی است كه ممكن است شما از لحاظ زندگی خانوادگی یا گروه دوستان در فضای گرم‌تر و مناسب‌تری به سر ببرید. بنابراین نقاط قوت و مثبت زندگی‌تان را پررنگ‌تر كنید و از این‌كه مدام ناكامی‌هایتان را برای خودتان و دیگران یادآوری كنید، بپرهیزید. فراموش نكنید تمام این نابرابری‌ها در اثر بی‌عدالتی اتفاق نیفتاده‌اند و تلاش‌های دیگران هم در این زمینه تأثیرگذار بوده‌اند.

درست است كه مقایسه‌كردن خود با دیگران موجب ایجاد رقابت و تلاش برای بهترشدن و پیشرفت می‌شود، اما اگر به صورت افراطی انجام شود یا در مورد موضوعاتی باشد كه شما در جبران آنها دیگر توانا نیستید، تنها به ایجاد حسادت كمك می‌كند. اگر می‌خواهید دیگران شما را با تمام توانایی‌ها و ویژگی‌هایتان باور داشته باشند باید قبل از آنها خودتان در این مسیر پیشقدم شوید و توانمندی‌هایتان را به دیگران اثبات كنید.

- سنگ غرور را از جلوی پایتان بردارید


اگر احساس می‌كنید دیگران در سطح شما نیستند، شایستگی مورد مشورت قرارگرفتن را ندارند، نمی‌توانید از آنها در عرصه‌های مختلف كمك بگیرید، خودتان را بزرگ تصور می‌كنید در حالی كه اطرافیانتان را افرادی كوچك و حقیر می‌دانید، بهتر است هرچه سریع‌تر فكری به حال غرورتان كنید. گاهی ممكن است غرور را با اعتماد به نفس اشتباه بگیرید و تصور كنید تمام این ویژگی‌ها طبیعی هستند، اما واقعیت این است كه با ادامه‌دادن این رویه طولی نخواهد كشید كه تبدیل به ​فر​دی تنها خواهید شد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


برای آن‌كه فرق بین غرور و اعتماد به‌نفس را راحت‌تر متوجه شوید، می‌توانید فردی را تصور كنید كه مغرور است، اما به اندازه كافی اعتماد به‌نفس ندارد و در برابر كوچك‌ترین مشكلات میدان را خالی می‌كند و در مقابل فردی را در نظر بگیرید كه باصلابت تمام در برابر حوادث زندگی بدون كوچك‌شمردن و تحقیر دیگران می‌ایستد. اگر افراد مغروری باشید مسائل و مشكلات را كوچك‌تر از آنچه كه هستند در نظر می‌گیرید این در حالی است كه داشتن اعتماد به‌نفس موجب می‌شود به همه چیز با دیدگاهی واقع‌بینانه نگاه كنید بنابراین نسبت به سایر افراد در موارد كمتری در زندگی با شكست روبه‌رو می‌شوید.

برای از بین‌بردن غرور تنها كافی است تمرین كنید كه به دیگران احترام بگذارید و برای آنها در زندگی‌تان جایی را اختصاص دهید. برای مثال می‌توانید در مورد مسائل مختلف اعضای خانواده یا دوستانتان مشورت كنید و نظرات آنها ر ا جویا شوید. تلاش برای گذراندن اوقات با افرادی كه زمانی تصور می‌كردید در سطح شما نیستند هم می‌تواند شروع خوبی برایتان باشد.

- زودرنجی‌هایتان را دور بریزید


اگر فكر می‌كنید تنها یك مخالفت ساده از سوی اطرافیانتان كافی است تا حسابی رنجیده شوید باید سعی كنید این مشكل هرچه سریع‌تر و پیش از آن كه در شما نهادینه شود از بین ببرید. باور كنید برای داشتن یك زندگی شاد و كم‌تنش لازم نیست همه چیز مطابق میل و نظر ما پیش برود.


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


یكی از عواملی كه باعث می‌شود شما به فردی زودرنج تبدیل شوید آن است كه همه چیز را در ذهنتان بهترین وجه مطابق میلتان تصور می‌كنید و زمانی كه با واقعیت‌ها روبه‌رو می‌شوید، تمام افكارتان دچار آشفتگی می‌شود. انتظارات بیش از حد شما در مورد دیگران و طرز برخوردشان با شما همیشه موجب دلخوری بین شما و آنها خواهد شد؛ بنابراین اگر می‌خواهید رابطه بهتری با آنها داشته باشید، سعی كنید توقعات‌ خود را اندكی تعدیل كنید. بكوشید بدترین شرایطی را كه ممكن است برایتان ایجاد شود، تصور كنید تا اگر مشكلی برایتان پیش آمد خاطرتان آزرده نشود. ضمن آن‌كه تقویت روحیه صبر و بردباری را از یاد نبرید.

تكلیفتان را با خودتان مشخص كنید. یكی از راه‌هایی كه به شما كمك می‌كند تا به سرعت دچار ناراحتی نشوید این است كه از قبل برای خودتان تعیین كنید از چه رفتارهایی و چرا آزرده می‌شوید. اگر دلیل منطقی برای ناراحتی‌هایتان پیدا نكردید آنها را كنار بگذارید.

با خودتان تمرین كنید تا اگر كسی موجبات ناراحتی شما را فراهم كرد بلافاصله به او پاسخ ندهید، اما این به آن معنا نیست كه اجازه دهید ناراحتی‌های شما روزبه‌روز روی هم تلنبار شو​​د و یكباره زخم‌های قدیمی ‌سر باز كند، بلكه به آن معناست كه اجازه دهید در یك فرصت مناسب كه آرامش‌تان را بازیافته‌اید با طرف مقابلتان وارد گفت‌وگو شوید. برای این منظور مواردی را كه باعث ناراحتی‌تان می‌شود​، بدون هیچ ابهامی ‌و در كمال آرامش بیان كنید.

هر بار كه از رفتارهای شخصی آزرده شده‌اید قبل از آن‌كه مدام ایرادهای رفتاری او را برای خودتان مرور كنید و به ناراحتی‌هایتان دامن بزنید به یاد اشكالات خودتان بیفتید و فراموش نكنید هركدام از این رفتارهای منفی ممكن است باعث آزردگی اطرافیانتان شود. بنابراین برای نقد‌كردن رفتارهای دیگران از خودتان شروع كنید.

- نگذارید كینه‌ها دردسرساز شود


حل‌كردن مشكلات و بی‌تفاوت‌نبودن نسبت به آنها از جمله مهارت‌های اساسی زندگی است كه توجه نسبت به این مساله می‌تواند از بسیاری دغدغه‌های آینده شما پیشگیری كند. زمانی كه شما نتوانید ناراحتی‌ها و دلخوری‌هایتان را به شیوه‌ای صحیح و منطقی حل كنید و هر روزی كه می‌گذرد روی هم انباشته‌شان نمایید به تدریج به فردی كینه‌ای تبدیل خواهید شد. كینه‌داشتن آرامش را از شما دور می‌كند تا جایی كه دیگر نمی‌توانید براحتی مهر و محبت‌تان را نثار اطرافیانتان كنید.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


اگر شما هم این روزها احساس می‌كنید قلبتان از كینه‌ها پر شده است، حتی یك لحظه را هم از دست ندهید و از این فرصت باقیمانده تا سال نو استفاده كنید. كار سختی نیست. در این مورد هم ما به شما راه‌حل‌هایی را پیشنهاد می‌كنیم. ابتدا به درون خودتان رجوع كنید و یك‌بار دیگر ضمن شناسایی دلایل اصلی دلخوری‌ها و كینه‌هایتان آنها را مورد بازبینی قرار دهید. ممكن است در حال حاضر برای بسیاری از این ناراحتی‌ها دلایل موجهی نداشته باشید یا این‌كه داستان مربوط به گذشته‌های دور باشد.

كافی است كمی‌ هم قدرت بخشش‌تان را به كار بیندازید و به جای مشغول‌كردن فكرتان به مسائلی كه چندان هم مهم نیست آرامش را برای خودتان به ارمغان بیاورید. اگر فكر می‌كنید این مساله آنقدر برایتان مهم است كه نمی‌توانید آن را فراموش كنید باز جای درنگی باقی نمی‌ماند. قبل از آن‌كه این‌گونه احساسات منفی در شما درونی شود و به آنها عادت كنید باب گفت‌وگو را با كسی كه از او ناراحت هستید باز كنید و سعی كنید در نهایت احترام او را از ناراحتی‌تان مطلع كنید.

توجه داشته باشید كه لحن شما نباید طلبكارانه باشد، بلكه باید از طرف مقابل درخواست كنید كه با هم راه‌حلی پیدا كنید. حتی اگر در جریان گفت‌وگو متوجه شدید این شما هستید كه مرتكب اشتباه شده‌اید، تنها با یك عذرخواهی می‌توانید از بروز بقیه اختلافات جلوگیری كنید، ضمن آن كه یك رابطه سالم و قوی همراه با گذشت را با طرف مقابلتان آغاز كنید.

- خسیس نباشید


درست است آمدن فصل بهار و برگزاری عید نوروز همیشه با نو‌ شدن همراه است و این جزو آیین‌های برگزاری این ایام محسوب می‌شود، اما تمام اینها به معنای آن نیست كه باید بیشتر وسایل‌تان را دور بریزید یا چیزهای جدیدی را جایگزین‌شان كنید، بلكه منظور از نو‌ شدن این است كه باید همه چیز را از آلودگی‌ها پاك و به این ترتیب شادابی و طراوت را وارد زندگی‌تان كنید. اما اگر اصرار دارید تمام وسایل‌تان حتی آنهایی را كه دیگر كاربردی برایتان ندارد، نگهداری كنید ممكن است از طرف اعضای خانواده‌تان به خساست محكوم شوید.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


شاید خودتان تصور كنید فرد مقتصدی هستید و با نگهداری تمام وسایل در واقع صرفه‌جویی می‌كنید، اما قبل از آن‌كه خودتان را تبرئه كنید بهتر است یك‌بار دیگر وسایل‌تان را بررسی كنید. بسیاری از لوازمی‌كه به آنها دلبستگی دارید شاید در طول سال حتی یك‌بار هم به دردتان نخورد. بنابراین بهتر است تنها لوازمی‌ را كه كاربردی هستند نگهداری كنید، ضمن آن‌كه از خرید لوازم غیرضروری هم بپرهیزید. زندگی‌كردن در آپارتمان‌های كوچك اغلب شما را با مشكل كمبود جا روبه‌رو می‌كند. بنابراین خانه‌تكانی منزلتان فرصت خوبی خواهد بود كه این لوازم را تفكیك كنید.

مشكل خساست تنها در مورد مسائل مالی خلاصه نمی‌شود، بلكه اگر این رفتار در شما نهادینه شده باشد آن را در عرصه‌های دیگر زندگی‌تان هم پیاده خواهید كرد؛ برای مثال ممكن است به طور ناخودآگاه در ابراز محبت به اعضای خانواده یا اطرافیانتان هم خساست به خرج دهید. محاسبه سود و زیان در مورد تصمیماتی كه به طور روزمره اخذ می‌كنید، اگرچه جنبه‌های مثبت بسیاری دارد، اما اگر به طور افراطی نسبت به آن حساسیت به خرج دهید در نهایت موجب خستگی و دلزدگی اطرافیان خواهد شد. چه بسا شما كه تلاش كرده بودید فرزندانی را تربیت كنید كه در این زمینه به شما شباهت داشته باشند در واكنش به شما به افرادی مصرف‌گرا تبدیل شوند.

خسیس‌بودن در واقع نوعی وسواس فكری است كه حتی در مورد مسائل مادی هم نه‌تنها موجب رضایت خاطر شما نمی‌شود، بلكه همچون باتلاقی است كه روزبه‌روز شما را در كام خود فرو می‌برد؛ ضمن آن‌كه باعث می‌شود شما تمایل شدیدی به رعایت نظم پیدا كنید كه بعد از مدتی تنها نارضایتی اطرافیان را به بار خواهد آورد.

- از خود راضی نباشید


می‌توانید آسایش خودتان را به هر قیمتی به آسایش دیگران ترجیح دهید، می‌توانید حقوق دیگران را براحتی زیر پا بگذارید یا حتی می‌توانید تمام خوبی را شایسته خودتان بدانید تا در عرض مدتی كوتاه تمام دوستانتان را از دست بدهید.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


خودخواه‌بودن هم از جمله ویژگی‌هایی است كه می‌تواند در مدتی نه‌چندان طولانی شما را به فردی منزوی تبدیل كند؛ البته خلاصی از این صفت ناخوشایند هم مانند دیگر صفت‌ها كار دشواری نیست. برای مثال در این روزها به جای آن‌كه تنها نظر خودتان را در نظر بگیرید و به فكر راحتی بیشتر باشید از نظرات و ایده‌های سایر اعضای خانه در چیدمان جدید و تغییر دكوراسیون منزل استفاده كنید. به این ترتیب هم مشاركت در خانه را افزایش داده‌اید و هم جایی برای سایر افراد در زندگی‌تان باز كرده‌اید.

- این نكات را رعایت كنید


‌‌ـ ‌افزایش كارهای منزل در این دوران ممكن است شما را به فردی بی‌حوصله تبدیل كند، اما دوای درد شما خندیدن است. از هر فرصتی استفاده كنید تا لحظات شادی را برای خود و اطرافیانتان بیافرینید و با این كار به رها شدن از خستگی‌ها كمك كنید.

‌‌ـ ‌تنفس عمیق می‌تواند نقش یك مسكن قوی را در زمان عصبانیت داشته باشد.

‌‌ـ‌ انعطاف‌پذیری اخلاقی از جمله ویژگی‌های مثبتی است كه می‌توانید با تمرین آن از بسیاری از شرایط استرس‌زا رهایی پیدا كنید.

‌‌ـ ‌قبل از آن‌كه دیگران را در ذهنتان محاكمه كنید یا به آنها تهمت بزنید به آنها اجازه دهید در مورد كارهایشان توضیح دهند. مواظب باشید تا با قضاوت‌های نادرست دیگران را نرنجانید.


برگرفته از نگارش پریشاد احمدی در روزنامه جام جم

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, توسط سخی |

کسانی که در غم اندوه به هم خوردن رابطه یی هستند، گرایش خیلی زیادی دارند که دقیقا برعکس آنچه که باید را انجام دهند. به همین خاطر گاهی صدمه ی جبران ناپذیری را به رابطه شان می زنند. در هر فاجعه یی، اولین قدم متوقف کردن خونریزی و بعد حل مشکل است. رابطه ی عاطفی شما هم از این امر مستثنی نیست. زن ها دنبال مردهای قوی هستند که بتوانند از آنها محافظت کنند و مردها به هیچ وجه به زن هایی که به آن ها اجازه نمی دهند هر کاری که می خواهند بکنند، احترام نمی گذارند پس اگر می خواهید عشق سابقتان را دوباره به رابطه برگردانید چند اشتباه زیر را مرتکب نشوید. با ترک این ده اشتباه به خودتان ثابت خواهید کرد که ارزش یک عشق واقعی را دارید.

1. بیش از حد مهربان نباشید
نباید این قدر راحت هر چه طرف تان می گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه تان هم خیلی عالی باشد! اینطور در موردش فکر کنید؛ در همه ی داستان های خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد. در فیلم جنگ ستارگان، هم آدم های خوب بودند و هم آدم های بد! پس این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسایل می شود و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خسته کننده خواهد شد. خیلی مهربان و خوب بودن یعنی منفعل، بی اعتماد به خود مضطرب و قابل پیش بینی هستید. یادتان باشد که برای روشن کردن شعله ی آتش، اصطحکاک لازم است پس روی حرف خودتان بایستید.

2. او را مجبور نکنید
نمی توانید با یک بحث منطقی رابطه تان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید. اما برای طرف مقابل تان نمی توانید! شما نمی توانید یک نفر را قانع کنید دوست تان بدارد یا بخواهد که با شما باشد. احساسات به این طریق عمل نمی کنند. قلب انسان ها واکنشی است. نه منطقی، پس به جای این که با بحث منطقی طرف تان را برگردانید، کارهای دیگری انجام دهید تا قلب او واکنش دهد.

3. التماس نکنید

خیلی ها برای نگه داشتن طرف شان دست به عجز و لابه می زنند؛ "خواهش می کنم نرو، هر کاری که بخواهی برایت می کنم..." به هیچ وجه این کار را نکنید! این هیچ شباهتی به یک رابطه ی عاشقانه ندارد. شاید برای چند وقت طرف مقابل با شما بماند، اما همه احترامتان را پیش او از دست خواهید داد. این یعنی به محض اینکه یک نفر بهتر سر راه او قرار بگیرد، شما را ترک می کند.

4. مرتب هدیه نخرید

تا به حال شنیده اید: "عشق من را نمی توانی بخری!" شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. گل و هدیه برای تشکر یا ابراز عشق هستند، اما برای شما جذابیت نمی خرند. در واقع، حتی می تواند تنفرآور هم باشد. این کار به طرف تان می گوید که شما فکر می کنید به اندازه ی کافی خوب نیستید و نمی توانید روی خوبی های خودتان تکیه کنید. به همین خاطر برای پوشاندن اشکالات خود برای او هدیه می خرید.

5. هر ۵ دقیقه یکبار نگویید "دوستت دارم"
افتادن در دام این اشتباه خیلی ساده است، اینکه بخواهید تند و تند به طرف تان بگویید که چقدر برایتان ارزش دارد و چقدر دوستش دارید. خسته کردن طرف تان با "دوستت دارم" ها چندان کار رمانتیکی نیست. احساسات قوی شما ممکن است تنها چیزی باشد که طرفتان را از شما دور کرده است، چون نشان می دهد که گدای عشق و محبت هستید.

6. تفاوت های جنسی را فراموش نکنید
خیلی وقت ها افراد نمی توانند نظر جنس مخالف شان را به خود جلب کنند، چون کارهایی انجام می دهند و طوری رفتار می کنند که نظر خودشان و هم جنسان شان را جلب می کند. مردها و زن ها به چیزهای مختلفی جذب می شوند. نمی توانید از چیزهایی که برای خودتان جذاب است برای جلب توجه جنس مخالف استفاده کنید. مثلامردها بیشتر جذب ظاهر زن ها می شوند. در حالی که برای زن ها بیشتر شخصیت مردها مهم است. این به آن معنی نیست که مردها نباید به ظاهرشان برسند یا زن ها نباید سعی کنند آدمهای خوبی باشند. معنی آن این است که باید تلاش تان را بکنید که روی چیزهایی که برای طرف مقابل تان جذاب است بیشتر کار کنید.

7. همه قدرت را به او ندهید
طوری رفتار نکنید که اگر طرفتان شما را ترک می کند انگار زندگی تان به پایان رسیده است. این کار همه قدرت را به او می دهد و باعث می شود شما یک بدبخت بیچاره به نظر برسید که هر کس می تواند شما را راحت دور بیندازد. این چیز جالبی نیست و فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که یک فرد جدید از راه برسد. اگر می خواهید طرفتان را برگردانید باید احترام خودتان را نگه دارید.

8. در دام ظاهر و پول نیفتید
فرهنگ ما طوری است که همه تصور می کنند ظاهر و پول برای همه در درجه اول اهمیت قرار دارد. اما واقعیت این است که مردم ما با این قدر کوته بین نیستند، مخصوصاً وقتی رابطه یی نزدیک با طرف مقابل داشته باشید. ظاهر و پول نمی توانند پایه و اساس یک رابطه ی پایدار را بسازند. اینها فقط مثل پرده ی خانه می مانند که بعد از یک مدت کهنه شده و دل صاحبخانه را می زند. بعضی ها اشتباه کرده و می گویند: "فوقش اینقدر پول از دست می دهم، اما باز او را به دست می آورم. نه! باید وارد عمل شوید و برای برگرداندن عشقتان اقدام کنید.

9. اشتباه نشانه ها را درک نکنید
وقتی طرف مقابل تان می خواهد برای اصلاح اوضاع به شما فرصتی بدهد، یک نشانه وجود دارد. باید این نشانه ها را درست درک کنید تا دچار اشتباه نشده و به موقع به آن نشانه ها واکنش دهید. این مورد کمی سخت می شود، اما می توانید در مورد رفتارهای انسانی مطالعه کنید. مخصوصاً در مورد دینامیک های مرد و زن و روابط عاشقانه، وقتی اطلاعات تان در این زمینه زیاد شد. آن وقت می توانید با نشان دادن علامت های خاص خودتان، شروع به تأثیر گذاری و گرفتن کنترل هر رابطه یی کنید.

10. کمک بگیرید!
خیلی ها با اشتباهات مختلفی که پشت سر هم مرتکب می شوند، رابطه شان به طور دردناکی به هم می خورد. در این گونه مواقع اکثر افراد نمی دانند چه باید بکنند، اما اگر وقت بگذارید و کمی در مورد روانشناسی و نیازها و امیال پایه ای انسان مطالعه کنید، می توانید کنترل از دست رفته رابطه را برگردانده و دوباره دل طرفتان را به دست آورید. باید تلاش کنید و این یعنی کمک بگیرید.

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, توسط سخی |

یـک لبخنـد تا خوشبـختی راهـست

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


آیا شما واقعا خوشحال هستید؟ اگر صادقانه بگوییم، بسیاری از ما حتی به خودمان وقت نمی دهیم که به این سوال پاسخ دهیم. و اینکه آیا خوشبختی اصلا چه هست؟ باید چه شکلی باشد؟ و مهم تر از همه چگونه می توانید آن را به دست آورید؟

حالا که دارید به سال جدید می رسید بیایید به آنچه پشت سر گذاشته اید نگاهی بیندازید و یک برنامه خوشبختی برای خود بریزید و تصمیم بگیرید سال ​۹۱ خوشبخت تر از سال قبل باشید. این که شما چند سال از عمرتان را گذرانده اید یا چند سال دیگر از آن باقی مانده است هیچ تاثیری در میزان خوشبختی شما ندارد، زیرا خوشبختی چیزی است که در هر لحظه می توانید آن را حس کنید.

همه ما در جستجوی خوشبختی هستیم. گاهی فکر می کنیم می توانیم آن را با صرف مقداری پول یا کنار گذاشتن یک عادت بد یا کسب پول بیشتر به دست آوریم و همینطور هر سال وقتمان را با همین روش صرف می کنیم. اما خوشبختی واقعی وقتی خودش را به ما نشان می دهد که از آنچه هستید و آنچه دارید لذت ببرید و از ویژگی های منحصربه فرد خود تقدیر کنید. در واقع خوشبختی وقتی شروع می شود که خودتان را دوست داشته باشید.

گرچه راه رسیدن به خوشبختی برای هر فرد متفاوت است، اما عشق به خود، به عنوان موجودی منحصر به فرد، که هرگز تکرار نخواهد شد، شاه کلید این گنجینه است. وقتی ما بتوانیم دست از شماتت خود به خاطر اشتباهاتمان برداریم و شروع به جشن گرفتن برای کارهای درستمان بکنیم بالاخره می توانیم خوشحال باشیم.

باید تفکرمان را در مورد خودمان تغییر دهیم و این برای بعضی ها راه دشواری است و البته خوشبختانه میانبری هم دارد که بتوان زودتر به مقصد رسید. آنچه می خوانید گزیده ای از میان نسخه های آزموده است.


● ورزش دوای جسم و روح

اگر ورزش نمی کنید همین حالا ورزش را شروع کنید. می دانید که ورزش شما را سلامت نگه می دارد و به کنترل وزنتان کمک می کند، اما آیا می دانید که ورزش خود یک داروی ضدافسردگی به شمار می رود؟
می توانید تصمیم بگیرید که در سال نو ورزش، بخشی از شیوه زندگی شما باشد. حتی یک ورزش ۲۰ دقیقه ای می تواند خلق و خوی شما را بهتر کند و احترام به خویشتن را افزایش دهد. همسر و فرزندانتان می توانند شما را در این مسیر همراهی کنند و در همین مسیر خوشبختی را تجربه کنید.

● قدم های کوچک برای مقصدی بزرگ

میانبر دوم سخت نگرفتن زندگی است. گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می گیرد جهان بر مردمان سختکوش. بسیاری از برنامه هایی که برای سال بعدمان در نظر می گیریم سختگیرانه تر از آن است که رغبتی به انجام آن پیدا کنیم. مثلا یک دفعه قرار می گذاریم ۲۰ کیلو، وزن کم کنیم چون از ظاهرمان خوشمان نمی آید.

فلسفه این تصمیم مشکل دارد. اگر قرار است طرز فکر خود را عوض کنیم به خاطر این است که خودمان را دوست داریم و به سلامتی خود اهمیت می دهید. باید برنامه هوشمندانه تری برای کاهش وزن ترتیب می دهیم.

● خود را سرزنش نکنید

رقابت چیز خوبی است، اما وضع اقتصادی ما ایرانی ها گاهی ما را در چنان موقعیتی قرار می دهد که احساس کمبود می کنیم. مثلا حسن کارمند بازنشسته ای است که ماهانه ۷۵۰ هزار تومان ثابت دریافت می کند و به طور متوسط در سال هشت میلیون تومان درآمد دارد، اما همچنان احساس ناخوشایندی از بی عرضگی او را اذیت می کند. او می گوید: اگر من هم مثل همکارم زمین زیادی خارج از تهران خریده بودم امروز که آن منطقه های بی ارزش، ارزش پیدا کرده مرا یک میلیارد می کرد، اما من بی فکر بودم. این نوع سرزنش کردن ها باعث می شود یک عمر احساس بدبختی کنیم. باز هم تکرار می کنم باید بتوانید خود را ببخشید و از آنچه دارید لذت ببرید.

● به استعدادهایتان پشت نکنید

توصیه دیگر این است که یکی از استعدادهای خود را پرورش دهید. اگر در کارتان این موضوع امکان پذیر نیست، راه دیگری بیابید البته اگر می توانید بهتر است کاری بیابید که متناسب با استعدادهای شما باشد. به بازی گرفتن نقاط قوت، شما را خوشبخت می کند مثلا اگر شما دبیری بازنشسته هستید، می توانید در یک آموزشگاه تدریس کنید یا به نویسندگی مشغول شوید.

● دوستانه ترین روابط

با کسانی که دوستشان دارید روابط خود را محکم تر کنید. آیا از این که ازدواجتان را به حال خودش رها کرده اید، راضی هستید ؟ بیشتر وقت تان را یا سر کار هستید یا دارید مطالعه می کنید؟ تماشاکردن سریال های پشت سر هم و خبر مشغولیت اصلی تان شده؟ این با خوشبختی فاصله زیادی دارد. اگر قرار است یک روز به خاطر نادیده گرفتن عزیزانتان خود را شماتت کنید امروز آنان را دریابید تا خوشبختی دوچندانی را تجربه کنید. سال ۹۱ را سال بهبود روابط قرار دهید و توجهی که دوست دارید دریافت کنید به عزیزانتان هدیه دهید.

● زمانی برای تولد عشق

توصیه بعدی در مورد ازدواج شماست. آیا هنوز سالگردهای ازدواجتان را جشن می گیرید و از ازدواجتان احساس خرسندی دارید؟ یا از ته دل از آن افسرده اید و به اصطلاح می سوزید و می سازید؟ اگر چنین است در این هفته های پایانی سال به این فکر کنید که چطور سال آینده عشق را دوباره در زندگی خود متولد کنید و به بازسازی روابط با همسرتان بپردازید. زندگی با یک زوج خوب چیزی است که به انسان حس خوشبختی می دهد.

گرچه راه رسیدن به خوشبختی برای هر فرد متفاوت است اما عشق به خود، به عنوان موجودی منحصر به فرد​ که هرگز تکرار نخواهد شد، شاه کلید این گنجینه استاگر به جایی رسیده اید که از ازدواج خود لذت نمی برید خودتان مسوول هستید و تنها کسی هستید که می توانید آن را تغییر دهید. با مهربانی و وضوح در مورد آن با همسرتان صحبت کنید. با هدایای کوچک و تصادفی یکدیگر را شاد کنید حتی اگر تهیه یک ناهار خوشمزه از بیرون و معاف کردن همسر خسته تان از ناهار پختن باشد، اما این کارها را از ته دل و برای خوشحالی و خوشبختی خودتان انجام دهید که فردا منتش را سر همسرتان نگذارید. خوبی، همیشه اثربخش است.

● قدرت قدردانی

توصیه بعدی این است که از دیگران قدردانی کنید. بله البته شما گاه به خانواده و دوستانتان می گویید که در موردشان چه فکری می کنید، اما در مورد همکارانتان چطور؟ آرایشگرتان، معلم فرزندتان، همسایه ای که وقتی به مسافرت می روید از خانه تان مراقبت می کند. بیشتر ما بیشتر به سر و صداهای اطراف اهمیت می دهیم تا آدم هایی که دوروبرمان زندگی مان را راحت تر می کنند.

تا حالا کسی که راه پله هایتان را تمیز می کند یا رفتگر محل را برای عید مبارکی در آغوش گرفته اید؟ همسایه تان را چطور؟ با این کار خودتان بیش از او احساس وجد و شعف خواهید کرد و با هر بار دیدن اطرافیانتان انگار خوشبختی تان تکثیر می شود. مطالعه ای که توسط استاد روان شناسی دانشگاه کالیفرنیا انجام شد نشان می دهد که افراد سپاسگزار ۲۵ درصد شادتر از افراد ناسپاس هستند.

● بخشایش و گشایش

اگر هیچ وقت نمی توانستید مسائل گذشته را نادیده بگیرید الان وقت آن است. این دو هفته فرصت دارید خوب فکر کنید و ببینید چه کسانی در فهرست غضب شما قرار دارند. هرچه بیشتر بتوانید ستم ها و تبعیض هایی که در حق تان روا شده را ببخشید، بیشتر احساس خوشبختی می کنید. اگر اجازه دهید درد، رنج، نفرت و غضب در شما لانه کند هرگز احساس خوشبختی نخواهید کرد.

تحقیقات دانشمندان نشان می دهد این افکار سمی علاوه بر استرس، باعث ایجاد انواع بیماری ها می شود. اگر کسی که از او ناراحتی دارید دیگر در دنیا نباشد هم به صورت نمادین می توانید نامه ای به او بنویسید و در کنار مزارش خاک کنید یا به نیت او به آب بسپارید یا بدون آدرس پست کنید یا هر چیز دیگری که به ذهنتان می رسد، خواهید دید که بسیار سبک و راحت می شوید.

شادی تنها چیزی است که بخشش آن، شما را ثروتمندتر می کند. کمک کردن به یک خانواده نیازمند، نذر غذای گرم برای بیماران یا نیازمندان یا حتی رهگذارانی که هنگام غروب از مقابل منزل شما گذر می کنند، کمک در امور خیریه و بخشش از موهبت های خدادادی که دارید، شما را خوشبخت تر می کند.

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط سخی |





خـالد عـمر (اعظـمی)



رشته های سـر نوشت مـا ، گـره خورده به جنـگ
بـــرّه هـا ی آرزوی مــا ، بـه چــنگـا ل پـلـنـــگ

کـــشور مـا گشـــته میــدان نـبـــرد د یـــگـــر ا ن
مـلــت مــا شــد ا ســـیر چَـنــگـل دِ یــو فَـــرنــگ

بــستـر خُـمپــاره و بَِــم گشــته این مــلـت چـــرا ؟
گــوش مـلــت کَـــر شــده دیگـــر، ز آ وا ز تفــنگ

حــلقه زد بـر گــردن مــا ، مــار غفــلت بی گما ن
آ شــنا شــد گــوش مــا بـا نـغـمۀ شَنگ و شَرنگ

ســر ز میـنی را که گـور دا عیّــــا ن قـدرتســـت
شـهرۀ د نیـا شـده دیگــر به کِشـت چَـرس و َبنگ

زیــن حــریصـان زر انـد وز و خــریداران عَـــیش
لـحظـه ای مـا را نبـا شـد ا نـتظــا ر نـا م و ننــگ

هــر گُـلـی را بویی و رنـگی بـَََـَود در این و طــن
بـا غـبـانی بـا ید ا یــنـجا ، دسته سـازد او قشنگ

چـارۀ این د ر د نـا فــرجا م مـا یـان ، همدلـیست
شیـشه را چـون دَرزی باشـد ، کی بَُوَد تُون تََرنگ

زورق امــید مــا آ خـــر بـه ســا حـل می ر ســـد
مثـل یـونس(ع) ، گـر چه باشد طعمـۀ کـام نهــنگ

گــر بپـا خیزیـم و از خواب گران سَــر وا کنــیـم
تــیـر زهــر آگــین دشــمن میخورد آخر به سنـگ

نوشته شده در تاريخ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, توسط سخی |

 

 

ترجيع بند استاد محمد عبدالحميد اسير مشهور به قندي آغا

 

21 قوس 1371 هجري شمسي

 

 

الا اي رهــبـرمـلــت کــــه نـفـع خـــــويـش مـيـخـواهـي    

                                                                ز خـيـل هـمـقـطـــاران خـويـشـتـن را پـيـش مـيـخـواهـي

بـه کـسـب قـدرتـت دلـهـــاي مــــردم ريـش مـيـخـواهـي    

                                                                      بـه حـکـم حـرص،دنـيـا را زهـرکـس بـيـش مـيـخـواهـي

بـه هـر افـسـونگـري هـا،مـلـت و هـمکـيش مـيـخـواهـي    

                                                                     نـبـاشــد ايـن جـهــاد اي بـيـخـبـر مـکـــر و حـيـل بـاشــد

           نـه بـيـنـي گـــر حـقـيـقـت را، در افـکـارت خـلـل بـاشــد

مـســلـمــانـي بـود صـلـح و صـفـــا و رأفـت و احـسـان    

                                                                    بـه نـفـع خود مـزن هـرگـز بـه پـاکـان تـهـمـت و بـهـتـان

حـقــوق مـــــــــردم بـيـچــاره را بـا خـود مـسـاوي دان    

                                                                      تـو در خـواب خـوشـي مـردم بـه هـرسو مـيـدود حـيـران

تـو غـرق نـوش و نـعمت خلق مـسکـيـن فـاقـد يک نـان    

                                                                     نـبـاشــد ايـن جـهــاد اي بـيـخـبـر مـکـــر و حـيـل بـاشــد

                        نـه بـيـنـي گــــر حـقـيـقـت را در افـکــارت خـلـل بـاشــد

اگــــر مـــــردي بـيـا در کـلـبـه هـــاي تـنـگ مـاوا کـن    

                                                                           بـه جـاي ارگ بـاري بـر دل بـيـچــــاره گــــــان جـا کـن

ز عــز و جـاه بـگـــذر يـک زمـان بـا عـجــز سـودا کـن    

                                                                     بـيـا حـــال يـتـيـمــــان را بـه چـشـــم ســــر تـمـاشـا کـن

وگــــــــرنـه از مـســـــلـمــــانـي و ديـنـداري تـبـرا کـن    

                                                                        نـبـاشـد ايـن جـهـــاد اي بـيـخـبـر مـکــــر و حـيـل بـاشـد

                               نـه بـيـنـي گــــر حـقـيـقـت را در افـکـــارت خـلـل بـاشـد

زر و سـيـمـي کـه کـردي جـمـع تـا چـنـدت بـه کـار آيـد    

مـســـلـمــــان حـقـيـقـي را ازيـن کــــــــــردار عـار آيـد    

                                                                               درخـت ظـلـم را بـرکــن کـه رنـجـت بـيـشـمـــــــــار آيـد

بـه گـوشـت گــــــريـ? مـردم چـو آهـنـگ هـــــــزار آيـد    

                                                                              نـبـاشـد ايـن جـهـاد اي بـيـخـبـر مـکـــــر و حـيـل بـاشـد

                         نـه بـيـنـي گـــر حـقـيـقـت را در افـکـــارت خـلـل بـاشـد

مـآل عـلـم و دانـش گــــــــر بـود جـهـل و نـگـونسـاري     

                                                                                 ازيـنـهـا در وجـود آيـدهـمـــــــــه ظـلـم و سـتـمـکــــاري

نـدارد ايـن تـقـاضـا هـيـچـگــــــــاهـي عـقـل هـشـيـاري    

تـو غـرق عـشـرت و مـــردم هـمـه در گــريـه و زاري     

                                                                              نـبـاشـد ايـن جـهــاد اي بـيـخـبـر مـکــــر و حـيـل بـاشـد

                            نـبـيـنـي گــــر حـقـيـقـت را در افـکـــــارت خـلـل بـاشـد

نـهـي گــــــر گـوش بـر گـفـتـار گـوهـــربـار پـيـغـمـبـر    

                                                                       جـهــــــاد نـفــس را خـوانـده جـهــــــــاد اعـظـم و اکـبـر

به اين معني که از حرص و هوا و حـقـد و کـيـن بگـذر    

                                                                       جـهــــــــــــان مـعـنـويـت را بـود تـقــــوا و ديـن بـهــتـر

تـو زيـنـهـا غـافـل و گـيـري طــريـق نـفـس افـسـونـگــر     

                                                                    نـبـاشـد ايـن جـهــاد اي بـيـخـبـرمـکـــــر و حـيـل بـاشـد

                       نـه بـيـنـي گـــر حـقـيـقـت را در افـکـــارت خـلـل بـاشـد

چـه شـد اي بـيـخـبـر کـز جـهـل گـول نـفـس را خـوردي   

                                                                     بـه دل يـکــســـر ز بـيـدردي نـهـــال حــرص پـروردي

دگـــــرهـا غـــرق رنـج و درد و تـو در نـاز بــي دردي    

                                                               کجـا شـد غـيـرت و نـامـوس و رحـم و هـمـت و مـردي

بـبـيـن اي رهـبـر مـلـت کـجــــــــــا رفـتـي چــه آوردي     

                                                                 نـبـاشـد ايـن جـهــاد اي بـيـخـبـر مـکـــر و حـيـل بـاشـد

            نـه بـيـنـي گـــر حـقـيـقـت را در افـکــارت خـلـل بـاشـد

اگـــر مـــرد حـقـي در راه خـدمـت گــــرم جـولان بـاش     

                                                                           امـيـن و عـادل و خدمـت گـزار و راسـت پـيـمـان بـاش

چـــراغ کـلـبـ? ظـلمـت فــــــــــــزاي مـسـتـمـنـدان بـاش    

                                                                     از آن قـدرت کـه خـلق آزار مـي بـيـنـد پـشـيـمـان بـاش

ز خـون ريـزي و کـشـتـار مـسـلـمـانـان گــريـزان بـاش    

                                                                          نـبـاشـد ايـن جـهــاد اي بـيـخـبـر مـکـــر و حـيـل بـاشـد

                      نـه بـيـنـي گـــر حـقـيـقـت را در افـکــارت خـلـل بـاشـد

دريـن مـوقـع کـه آمـــــد آمـــــد فـصـــــــل شـتـا بـاشـد    

                                                                       هـمـه مـحـتاج جــاي گــــــــــرم و نـان و هـم دوا بـاشـد

يـتـيـم و بـيـوه و مـعـيـوب ســــرگــــــردان چـرا بـاشـد    

                                                                نـمـيـدانـــي کـــه ايـنـهــــــا بـنـده و خـلـق خــــدا بـاشـد

ز جـودت اي مـجـاهـد شـهـــــر ما، مـاتـمـســــرا بـاشـد    

                                                                نـبـاشـد ايـن جـهــاد اي بـيـخـبـر مـکــر و حـيـل بـاشـد

نـه بـيـنـي گــر حـقـيـقـت را در افـکــارت خـلـل بـاشـد

خـدا خـود را به قـرآن مـنـتقـم خواند اي  زعـقـل عـاري     

                                                                  نـمـيـتـرسـي ز جـبـر و قـهـر و خـشـم حـضـرت بـاري

ز خود کـامـي تـو گـرديـده هـرسـو جـوي خـون جـاري    

                                                                  تـو در ظـاهـــر اگــــرچـه پـاي بـنـد ريـش و دسـتـاري

ولــي از روي بـاطــن اي مــــــزور چـون شـب تـاري    

                                                                  نـبـاشـد ايـن جـهــاد اي بـيـخـبـر مـکـــر و حـيـل بـاشـد

نـه بـيـنـي گـــر حـقـيـقـت را در افـکــارت خـلـل بـاشـد

هـمـــــان بـهـتـر بـود کــــــز مـسـنـد قـدرت کـنـار آيـي    

                                                                  شـوي دمـسـاز بـا مـــــــردم، رفـيـق و غـمـگـسـار آيـي

ز فـعـــل خـود تـبـرا کـن وگــــــــرنـه شـــرمـسـار آيـي    

                                                                       نـگـيـري گــــر بـگـوشـت پـنـد مـن کـي رسـتـگـار آيـي

ز خـيـل جــاهـــــــلان و نـاکـســــــان انـدر شـمـار آيـي    

                                                                         نـبـاشـد ايـن جـهـاد اي بـيـخـبـر مـکـــــر و حـيـل بـاشـد

نـه بـيـنـي گــــر حـقـيـقـت را در افـکــارت خـلـل بـاشـد

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, توسط سخی |


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


این داستانِ یک دکتر است. دکترِ داستانِ ما در حال حاضر در استرالیا زندگی می کند. زندگی بسیار مرفه ای دارد، زندگی که هیچیک از همکلاسی هایش حتی خواب آن را هم نمی دیدند !

همه ی ما می خواهیم در زندگی به بالاترین چیزها دست یابیم. در هر کلاس می خواهیم شاگرد اول باشیم، گرانترین لباس های بازار را بخریم، کفشهایمان جزء کفش های تک باشد، بلندترین و گرانترین اتومبیل شهر را می خواهیم، می خواهیم با زیباترین و خوشگلترین دختر شهر ازدواج کنیم، دوست داریم بچه هایمان از زیباترین و بهترین بچه های مدرسه خود باشند. می خواهیم بهترین پست ها را داشته باشیم، دلمان می خواهد اگر کاری را شروع کردیم، یک شبه به اوج برسیم و همه ما را به عنوان الگوی "موفقیت" بشناسند.

اما دکترِ داستانِ ما روحیه اش با این قیاس ها سازگار نبود و در این راستا در کل انسانِ کاملاً "متفاوتی" بود.

او می خواست یک زندگی
"معمولی" داشته باشد و جالب اینکه در هیچ امتحانی قصد نداشت رتبه ی اول را کسب کند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


هنگامی که همکلاسی هایش تمام شب مشغول حفظ کتاب و جزوه بودند، یا در حال جا کردن خود در دل اساتید برای گرفتن نمره ای بالاتر، او تنها 2 یا 3 ساعت مطالعه می کرد و سپس بدون هیچ استرسی به خواب عمیقی فرو می رفت و عقیده داشت که نمی تواند برای چند نمره اضافی خواب خود را "فدا" کند.

همکلاسی هایش
"ساده زیستی و معمولی" بودن او را مورد تمسخر می گرفتند و او را "احمق" می نامیدند، اما دکتر راضی و خوشحال بود. با نمره ای متوسط MBBS (پزشکی عمومی در کشورهای هند و پاکستان) خود را گرفت.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


تمام همکلاسی هایش بعد از اخذ مدرک پزشکی عمومی، تلاش خود را چند برابر کردند تا بتوانند تخصص خود را بگیرند و جزء بهترین های جامعه باشند ولی دکتر تصمیم گرفت درس خواندن را متوقف کند و در یک بیمارستان کوچک به عنوان دکتر شیفت شروع به کار کرد. دوستان او بعد از کار در شیفت صبح به کلینیک های خصوصی می رفتند و ناهار خود را با عجله به اتمام می رساندند تا مریض های بیشتری را ویزیت نمایند و شبها نیز مشغول خواندن جزوه های تخصصی خود بودند.

اما دکتر بعد از برگشت از بیمارستان با آرامش کامل ناهار می خورد، کمی استراحت می کرد و عصر هنگام به پیاده روی می رفت، تلویزیون نگاه می کرد، کتاب می خواند، موسیقی گوش می کرد، به دیدن دوستان و آشنایان خود می رفت، و اگر مریضی به در خانه او مراجعه می کرد بدون هیچ شکایتی به صورت رایگان او را معالجه می کرد. او به فکر افزایش درآمد خود نبود و با همان حقوق اندک تلاش می کرد از زندگی لذت ببرد. خانه ی کوچکی کرایه کرد، کولر گازی هم وصل نکرد. یخچال کوچکی برای آشپزخانه ی کوچکش خرید و با موتور به سرکار رفت. در این هنگام پدر و مادرش از او خواستند ازدواج کند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


دکتر در این باره نیز "معمولی" رفتار کرد. هنگامی که تمامی دوستانش به دنبال زیباترین، پولدارترین و خانواده دارترین دختران می گشتند، دکتر با دختری معمولی از خانواده ای ساده و متوسط ازدواج نمود. با هم به خانه ی کوچک خود رفتند و با شادی به زندگی ادامه دادند. بعد از چند سالی بچه ها هم وارد زندگی دکتر شدند. بچه هایی بسیار عادی.

دکتر به جای ثبت نام بچه های خود در گرانترین مدارس خصوصی، آن ها را در مدرسه ی دولتی محله خود ثبت نام کرد. دکتر هیچگاه از آنها نمی خواست که شاگرد اول مدرسه شوند و به آنها فهماند که درس خود را در حد نیاز فرا گیرند و قبول شوند. بچه ها هم با نمرهای متوسط کلاس ها را قبول می شدند و از شیوه زندگی خود لذت می بردند. از مدرسه برمی گشتند، در کنار پدر و مادر خود ناهار می خوردند، کمی استراحت می کردند، سپس درس می خواندند، عصر هم بازی می کردند و شب قبل از خواب به همراه پدر خود به پیاده روی می رفتند.


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


اما زندگی دکتر اینگونه به پایان نرسید. پیچ کوچکی در جاده ی زندگی دکتر به وجود آمد. تصمیم گرفت از کشورش خارج شود و به کشور دیگری مهاجرت کند. دوستان دکتر هم در تلاش بودند تا مهاجرت کنند و در کشورهای جهان اول به بهترین ها برسند. لذا روزها را در صفهای بلند سفارتخانه های آمریکا، بریتانیا و استرالیا می گذراندند و مدام به دنبال آشنایی بودند تا چند روز زودتر از بقیه به آرزوهایشان برسند. اما دکتر کشوری بسیار "معمولی" را انتخاب نمود که هیچگونه صفی در سفارتخانه های آن وجود نداشت. او به کشور مالدیو رفت و در بیمارستانی مشغول به کار شد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


خانه ی ساده ای کرایه کرد و همسر و بچه هایش را به آنجا برد. دوچرخه ای برای خود و بچه هایش خرید و بعد از اتمار کار به همراه خانواده از مناظر زیبای مالدیو لذت می بردند. آخر هفته ها به مسافرت می رفتند و دوستان فراوانی پیدا کردند. تا اینکه دکتر روزی اطلاعیه ای در روزنامه دید که در آن سازمان بهداشت جهانی (WHO) از چند دکتر عمومی، بدون مدرک تخصص و با تجربه چند ساله خواسته بود تا به یکی از روستاهای دور افتاده در استرالیا رفته و در بیمارستانی مشغول به کار شوند. دکتر برای این شغل اقدام نمود و به استرالیا مهاجرت کرد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


دولت خانه ای در روستا به او داد و او در بیمارستان مشغول به کار شد. بعد از چند سال به خاطر حسن برخورد و حس نوع دوستی و پشتکارش به ریاست بیمارستان رسید. دولت 2000 متر زمین زراعی به او اختصاص داد و دکتر نیز به کمک فرزندان معمولی خود آنجا را به مزرعه ای آباد تبدیل نمود. در حال حاضر او در خانه ای با 5000 متر مربع مساحت زندگی می کند و جگوار خود را در کنار پورشه ی همسرش در پارکینگ اختصاصیشان نگه می دارد و "بچه ها و همسر معمولی" او در کنارش هستند ...


می خواهم بگویم علاوه بر بهترین شدن، اولین رتبه را کسب کردن، شاگرد اول شدن، پولدارترین شدن، راه دیگر و صد البته بهتری هم در زندگی وجود دارد و آن چیزی نیست جز
راه "اعتدال" و "معمولی"
 

این همان راهی است که تمام شادی در آن وجود دارد.
اما ما راه بهترین ها را انتخاب می کنیم و در این راه آنقدر با شتاب پیش می رویم که شادیهای زندگی را یکی پس از دیگری جا می گذاریم و ناباورانه در آخر راه تنها می مانیم، بدون اینکه اجازه دهیم حتی شادی و لذت با ما همکلام شود.

کاش ما هم شاد بودن و لذت بردن از زندگی را بر موفقیت و بهترین شدن ترجیح دهیم.

کاش ما هم "معمولی" باشیم !
درست مانندِ آن لحظه که خالق هستی، بدون هیچ تبعیضی؛ من و تو را از یک عنصرِ یکدست و "معمولی" خلق کرد ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

یادمان باشد ...
زندگی چون گل سرخ است
پر از عطر... پر از خار... پر از برگِ لطیف...

یادمان باشد اگر گل چیدیم
عطر و برگ و گل و خار، همه همسایه ی دیوار به دیوارِ همند...!


نوشته شده در تاريخ جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, توسط سخی |

به نام خدا

 

در این پست با لقمان حکیم، بیشتر آشنا می شویم. ابتدا از گلستان سعدی، دو حکایت در باره ی لقمان بخوانید.

حکایت اول:

لقمان را گفتند:ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان؛هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعلِ آن پرهیز کردم.

نگویند از سر بازیچه حرفی

کزان پندی نگیرد صاحب هوش

وگر صد باب حکمت پیش نادان

بخوانند آیدش بازیچه در گوش

حکایت دوم:

کاروانی در زمین یونان بزدند و نعمت بی قیاس ببردند. بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شفیع آوردند و فایده نبود.

 

چو پیروز شد دزد تیره روان

چه غم دارد از گریه ی کاروان

 

لقمان حکیم اندر آن کاروان بود. یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را نصیحتی کنی و موعظه ای گویی تا طرفی از مال ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود. گفت: دریغ کلمه ی حکمت با ایشان گفتن.

 

آهنی را که موریانه بخورد

نتوان برد ازو به صیقل زنگ

با سیه دل چه سود گفتن وعظ

نرود میخ آهنی در سنگ

 

همانا که جرم از طرف ماست.

 

به روزگارِ سلامت شکستگان دریاب

که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند

چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی

بده وگرنه ستمگر به زور بستاند.

 

راستی این لقمان کیست که سوره ای در قرآن به نام اوست و هرجا سخن ازایمان و حکمت است، به یادش می افتند و سخنانش را که چون گنجی گرانبها هستند، نقل می کنند؟

نام لقمان در دو آيه از قرآن در (سوره ی لقمان) آمده است ، در قرآن دليل صريحى بر اينكه او پيامبر بوده است يا تنها يك فرد حكيم ، وجود ندارد، ولى لحن قرآن در مورد لقمان ، نشان مى دهد كه او پيامبر نبود، زيرا در مورد پيامبران سخن از رسالت و دعوت به سوى توحيد و مبارزه با شرك و انحرافات محيط و عدم مطالبه اجر و پاداش و نيز بشارت و انذار در برابر امت ها معمولاً ديده مى شود، در حالى كه در مورد لقمان هيچيك از اين مسائل ذكر نشده و تنها اندرزهاى او كه به صورت خصوصى با فرزندش ‍ بيان شده - هر چند محتواى آن جنبه ی عمومى دارد - آمده است ، و اين گواه بر اين است كه او تنها يك مرد حكيم بوده است .
در حديثى كه از پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز نقل شده چنين مى خوانيم :«به حق مى گويم كه لقمان پيامبر نبود، ولى بنده اى بود كه بسيار فكر مي كرد، ايمان و يقينش عالى بود، خدا را دوست مى داشت ، و خدا نيز او را دوست داشت ، و نعمت حكمت بر او ارزانى فرمود .» در بعضى از تواريخ آمده است كه لقمان غلامى سياه از مردم سودان مصر بود، و با وجود چهره ی نازيبا، دلى روشن و روحى مصفا داشت ، او از همان آغاز به راستى سخن مى گفت ، و امانت را به خيانت نمى آلود، و در امورى كه مربوط به او نبود دخالت نمى كرد.بعضى از مفسران احتمال نبوت او را داده اند ولى چنانكه گفتيم هيچ دليل بر آن نيست .


در عظمت مقام او همين بس كه خدا اندرزهايش را در كنار سخنان خود قرار داده ، و در لابلاى آيات قرآن ذكر فرموده است ، آرى هنگامى كه قلب انسان بر اثر پاكى و تقوى به نور حكمت روشن گردد، سخنان الهى بر زبانش ‍ جارى مى شود و همان مى گويد كه خدا مى گويد، و آن گونه مى انديشد كه خدا مى پسندد!

 

 

درباره اش این چنین نیز نوشته اند:« در دوران کودکی حضرت داود علیه السلام، در خانواده ای که نسب آن به حضرت ابراهیم علیه السلام منتهی می شد، کودکی سیه‌فام چشم به جهان گشود. سپس بر اثر داشتن ملکات فاضله، هوش سرشار، عقل و تدبیر فوق العاده ، تجربه و پختگی، بیان شیرین و منطق محکم، به نام لقمان حکیم معروف گردید.
خصوصیات زندگی او درست ضبط نگردیده ولی سخنان حکیمانه وی زینت بخش صفحات کتاب های اخلاقی، تفاسیر و تاریخ است. قراّن کریم نیز حکمت‌های او را بیان نموده و سوره‌ای در قرآن به نام اوست.
حماد بن عیسی نقل می‌کند که حضرت صادق علیه السلام چنین فرمود:« لقمان در سایه حسب و نسب، ثروت و مال، نیرومندی و زیبایی به آن مقام نرسید؛ بلکه او مردی بود که در اطاعت خداوند استقامت داشت، گرد حرام نمی‌گشت، آرام و باوقار و تیزبین بود، در هر موضوعی عمیق فکر می کرد، از هر حادثه‌ای درس عبرت می‌گرفت، کمتر مزاح و خنده می‌کرد، از اقبال دنیا خوشحال نمی‌شد و از پشت کردن آن اندوهناک نمی‌گشت، فرزندان زیادی داشت و در مرگ آنها زمام بردباری را از دست نداد.
یکی از صفات زیبای او این بود که هر گاه دو نفر با یکدیگر اختلاف پیدا می‌کردند، تا میان آنها صلح و صفا برقرار نمی‌ساخت از پای نمی‌نشست. مجالس دانشمندان و بزرگان را مغتنم می‌شمرد، برای دادرسان و داوران و زمامداران تأسف می‌خورد که چگونه فریب مقام چندروزه دنیا را می‌خورند. »

 

با خواندن اندرزهای لقمان به فرزندش، می توانیم با روحیه ی والای او بیشتر آشنا شویم:

 

اندرزها ی ارزشمند لقمان به فرزندش:

 

1- فرزندم هيچكس و هيچ چيز را با خداوند شريك مكن!

2- با پدر و مادرت بهترين رفتار را داشته باش!

3- بدان كه هيچ چيز از خداوند پنهان نمي ماند!

4- نماز را آنگونه كه شايسته است بپادار!

5- اندرز و نصيحت ديگران را فراموش مكن!

6- در مقابل پيش آمدها شكيبا باش !

7- از مردم روي مگردان و با آنها بي اعتنا مباش!

8- با غرور و تكبر با ديگران رفتار مكن!

9- در راه رفتن ميانه رو باش!

10- بر سر ديگران فرياد مكش و آرام سخن بگو!

11- از طريق اسماء و صفات خداوند او را به خوبي بشناس!

12- به آنچه ديگران را اندرز مي دهي خود پيشتر عمل كن!

13- سخن به اندازه بگو!

14- حق ديگران را به خوبي اداء كن!

15- راز و اسرارت را نزد خود نگاه دار!

16- به هنگام سختي دوست را آزمايش كن!

17- با سود و زيان دوست را امتحان كن!

18- با بدان و جاهلان همنشيني مكن!

19- با انديشمندان و عالمان همراه باش!

20- در كسب و كار نيك جدّي باش!

21- بر كوتاه فكران و ضعيفان اعتماد مكن!

22- با عاقلان ايماندار مدام مشورت كن!

23- سخن سنجيدۀهمراه با دليل را بيان كن!

24- روزهاي جواني را غنيمت بدان!

25- هم مرد دنيا و هم مرد آخرت باش!

26- ياران و آشنايان را احترام كن!

27- با دوست و دشمن خوش اخلاق باش!

28- وجود پدر و مادر را غنيمت بشمار!

29- معلم و استاد را همچون پدر و مادر دوست بدار!

30- كمتر از درآمدي كه داري خرج كن!

31- در همۀامور ميانه رو باش!

32- گذشت و جوانمردي را پيشه كن!

33- هر چه كه مي تواني با مهمان مهربان باش!

34- در مجالس و معابر چشم و زبان را از گناه باز دار!

35- بهداشت و نظافت را هيچگاه فراموش مكن!

36- هيچگاه دوستان و هم كيشان خود را ترك مكن!

37- فرزندانت را دانش و دينداري بياموز!

38- سواركاري و تيراندازي و ... را فراگير!

39- در هر كاري از دست و پاي راست آغاز كن!

40- با هر كس به اندازۀ درك او سخن بگو!

41- به هنگام سخن متين و آرام باش!

42- به كم گفتن و كم خوردن و كم خوابيدن خود را عادت بده!

43- آنچه را كه براي خود نمي پسندي براي ديگران مپسند!

44- هر كاري را با آگاهي و استادي انجام بده!

45- نا آموخته استادي مكن!

46- با ضعيفان و كودكان سرّ خود را در ميان نگذار!

47- چشم به راه كمك و ياري ديگران مباش!

48- از بدان انتظار مردانگي و نيكي نداشته باش!

49- هيچ كاري را پيش از انديشه و تدبر انجام مده!

50- كار ناكرده را كرده ی خود مدان!

51- كار امروز را به فردا مينداز!

52- با بزرگتر از خود مزاح مكن!

53- با بزرگان سخن طولاني مگو!

54- كاري مكن كه جاهلان با تو جرأت گستاخي پيدا كنند!

55- محتاجان را از مال خود محروم مگردان!

56- دعوا و دشمني گذشته را دوباره زنده مكن!

57- كار خوب ديگران را كار خود نشان مده!

58- مال و ثروت خود را به دوست و دشمن نشان مده!

59- با خويشاوندان قطع خويشاوندي مكن!

60- هيچگاه پاكان و پرهيزكاران را غيبت مكن!

61- خود خواه و متكبر مباش!

62- در حضور ايستادگان منشين!

63- در حضور ديگران دندان پاك مكن!

64- با صداي بلند آب دهان و بيني را پاك مكن!

65- به هنگاه خميازه دست بر دهان خويش بگذار!

66- حالت خستگي را در حضور ديگران ظاهر مكن!

67- در مجالس انگشت در بيني مينداز!

68- كلام جدي را با مزاح آميخته مكن!

69- هيچكس را پيش ديگران خجل و رسوا مكن!

70- با چشم و ابرو با ديگران سخن مگو!

71- سخن گفته شده را تكرار مكن!

72- از شوخي و مزاح خود كمتر كن!

73- از خود و خويشاوندان نزد ديگران تعريف مكن!

74- از پوشيدن لباس و آرايش زنان پرهيز كن!

75- از خواسته هاي نابجاي زن و فرزندان پيروي مكن!

76- حرمت هر كس را در حد خود نگاه دار!

77- در بد كاري با اقوام و دوستان همكاري مكن!

78- از مردگان به نيكي ياد كن!

79- از خصومت و جنگ افروزي جدّاً پرهيز كن!

80- با چشم احترام به كار ديگران نگاه كن!

81- نان خود را بر سفره ي ديگران مخور!

82- در هيچ كاري شتاب مكن!

83- براي جمع آوري بيش از حد مال و ثروت حرص مخور!

84- به هنگام خشم شكيبا باش و سخن سنجيده بگو!

85- از پيش ديگران غذا و ميوه بر مدار!

86- در راه رفتن از بزرگان پيشي مگير!

87- سخن و كلام ديگران را قطع مكن!

88- به هنگام راه رفتن جز به ضرورت چپ و راست خود را نگاه مكن!

89- در حضور مهمان بر كسي خشم مگير!

90- مهمان را به هيچ كاري دستور مده!

91- با ديوانه و مست سخن مگو!

92- براي كسب سود و دوري از زيان، آبروي خود را مريز!

93- در كار ديگران كنجكاوي و جاسوسي مكن!

94- در اصلاح ميان مردم هيچ گاه كوتاهي مكن!

95- ادب و تواضع را هيچ گاه فراموش مكن!

96- با خداوند صادق و با مردم با انصاف باش!

97- بر آرزو ها و خواسته هاي خود غالب باش!

98- خدمتكاري بزرگان و همكاري با مستمندان را فراموش مكن!

99- با بزرگان با ادب و با كودكان مهربان باش!

100- با دشمنان مدارا كن و در مقابل جاهلان خاموش باش!

101- در مال و مقام ديگران طمع مكن!

102- از رفت و آمد و مال و مرام و مسلك خويش كمتر بگو!

103- به جز خداوند هيچ كس و هيچ چيز را فرمانروا و فريادرس خويش مشمار!

104- عمر و روزي با حساب و كتاب است، پس مترس و طمع مكن!

105- عمر را براي عمل و عبادت و پاكي و پرهيزكاري غنيمت بدان!

106- اگر بهشت را مي طلبي از فساد و ستم و گردن كشي پرهيز كن!

107- سرچشمه ي زشتي ها را دنيا پرستي و مستي و ناداني بدان!

108- به جز در حق و راستي بندگان خدا را بندگي و فرمانبري مكن!

109- خود را با ستم سلاطين شريك مگردان!

110- دنياي ديگر را به دست فراموشي مسپار!

 

***********************************************************

لقمان به پسرش گفت:
فرزندم،هزار حكمت آموختم و از اين هزار حكمت چهارصد حكمت انتخاب كردم و از اين چهارصد حكمت هشت حكمت برگزيدم كه جامع جميع كمالات است :

دو چيز را هرگز فراموش مكن : 1- خدارا 2- مرگ را
دو چيز را هميشه فراموش كن:
-1 به كسي خوبي كردي
-2 كسي به تو بدي كرد

اما چهار حكمت ديگر:

-1 در نماز ايستادي دل نگهدار
-2در سفره اي وارد شدي شكم نگهدار
-3در خانه اي داخل شدي چشم نگهدار
-4به مجلسي وارد شدي زبان نگهدار

 

لقمان به فرزندش چنين مى گفت : پسرم ! دنيا درياى ژرف و عميقى است كه خلق بسيارى در آن غرق شده اند، تو كشتى خود را در اين دريا ايمان به خدا قرار ده ، بادبان آن را توكل بر خدا، زاد و توشه ات را در آن تقواى الهى ، اگر از اين دريا رهائى يابى به بركت رحمت خدا است ، و اگر هلاك شوى به خاطر گناهان تو است.

 

اين داستان نيز از لقمـان معروف است : در آن هنگام كه به صورت برده اى براى آقايش كار مى كرد، روزى اربابش به او گفت : گوسفندى براى من ذبح كن و دو عضو كه بهترين اعضاى آنست براى من بياورلقمان گوسفندى را ذبح كرد و زبان و دل آن را براى وى آورد .چند روز ديگر همين دستور را به او داد منتها گفت ، دو عضو كه بدترين اعضاى آن است براى من بياور لقمان بار ديگر گوسفندى را ذبح كرد و همان زبان و دل را براى او آورد، او تعجب كرد و از اين ماجرا سؤ ال كرد، لقمان در پاسخ گفت : قلب و زبان اگر پاك باشند از هر چيز بهترند و اگر ناپاك شوند از همه چيز خبيثتر و بدتر!.

 

توضیح مختصری در مورد حکمت

خداوند در نخستين آيه ی سوره لقمان مى فرمايد: ما به لقمان حكمت داديم ، و به او گفتيم كه براى خدا شكرگزارى كن ، چرا كه هر كس شكر نعمت او را ادا كند، به سود خويش شكر كرده ، و هر كس كفران كند، زيانى به خدا نمى رساند، چرا كه خداوند، بى نياز و ستوده است.

 

براى حكمت معانى فراوانى ذكر كرده اند، مانند شناخت اسرار جهان هستی - آگاهى از حقايق قرآن - رسيدن به حق از نظر گفتار و عمل معرفت و شناسائى خداوند.اما همه ی اين معانى را مى توان يك جا جمع كرده و در تفسير حكمت چنين گفت : حكمتى كه قرآن از آن سخن مى گويد و خداوند به لقمان عطا فرموده بود، مجموعه اى از علم و معرفت و اخلاق پاك و تقوا و نور هدايت بوده است.

 

******************************************************************

 

منابع: گلستان سعدی- اینترنت

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, توسط سخی |

خاستگاه هزاره های افغانستان

نویسنده: رحیمه هزاره ای

 

رحیمه هزاره ایچکیده:

تحقیق حاضر در مورد خاستگاه هزاره های شیعی افغانستان می باشد که در پنج فصل تقسیم بندی شده است.

فصل اول در مورد مفهوم شناسی لغوی هزاره است که تو ضیحاتی در مورد کاربرد و منشا پیدایش لغت هزاره از منابع گوناگون را در بر می گیرد، از چه دوره ای این لغت به مفهوم عام و کلی بر مردم منطقه اطلاق شده است. فصل دوم موقعیت جغرافیایی هزاره جات را شامل می شود و تو ضیحاتی را در مورد وسعت جغرافیایی هزاره جات از زمانهای گذشته تا حال را در بر میگیرد- همیشه بر اثر سیاستهای دولتهای حاکم در حال تغییر و تحول بوده است، حتی تا به امروز نیز شاهد پدیده ای به نام کوچی ها هستیم که در این مناطق در حال حمله و تعرض می باشند - تا به امروز با توجه به سیاستهای حاکم بر افغانستان برخورد جدی صورت نگرفته است.

فصل سوم در مورد تحریف از سوی دولتمردان تو ضیحاتی را شامل می شود که چگ.نه حکومت حاکم سعی در از بین بردن تاریخ این قوم و جعل آن به نفع خود کرده اند.

فصل چهارم در مورد دین هزاره ها صحبت کرده ایم ، از چه زمانی اسلام را پذیرفتند و به دین تشیع در آمدند. فصل پنجم سابقه ی تاریخی هزاره ها از دیدگاههای مختلف را نقد و بررسی کرده ایم این بحث تا کنون بیشتر شیوه ی سنتی تحقیق را دنبال کرده است، در این تحقیق سعی شده با بررسی دیدگاههای مختلف و نگاه نقادانه به فرضیه های موجود ، به یک دیدگاه قابل قبول تری برسیم .


 

مفهوم شناسی لغوی هزاره:

در دایره المعارف شوروی چنین می خوانیم : هزاره خلق ترک زبانی که بعد از حمله ی هون ها که در قرن چهارم میلادی صورت گرفت ، به .جود آمد و در دشت های سواحل غربی دریای خزر به زندگی کوچیگری مشغول شدند. هو چنان"هزاره خلق باستانی که در قرن هفتم تا دهم دولتی را تشکیل دادند که وسعت آن از بخشهای زیرین ولگا تا قفقاز و ساحل شمالی بحره یسیاه را در بر میگرفت" در لغت و فرهنگ المنجد هزاره این طور آمده است :"هزاره ناحیه ای است در پاکستان شرقی نزدیک بخش هیمالیای غربی بین کشمیر و هند..."در دایره المعارف بریتانیکا ذیل کلمه ی هزاره می نویسد "هزاره ها در بخش کوهستانی به نام هزاره جات در جنوب سلسله ی هندوکش و در منطقه ی غرب انار دره(گندره) در سرحد ایران زندگی می کنند" در دایره المعارف آمریکانا، تحت نام افغانستان توضیحاتی درباره ی مردم و نام هزاره داده شده است، بدین شرح:

"...هزاره ها از گروپهای انتیکی مختلف کشور،سومین گروپ کلان شمرده می شوند. در اسناد دیگری که در رابطه با وجهه بخشیدن تسمه ی هزاره از سوی مورخین و محققین ارائه شده است،گاهی این عنوان به نام خزاره، خزر نیز تبدیل یافته است، طوری که دایره المعارف فرهنگی روسی ایم مردم را باشندگان قسکتهای مغولی ولگا وقسمتهای جانبی قفقاز قلمداد کرده است و ممکن است دریای خزر نیز بی ربط با موضوع فوق نباشد."( خاوری ،محمد تقی، مردم هزاره و خراسلان بزرگ،صص 74-73)

" مرحوم وحیدی فولادیان می گوید: هزاره ها به این جهت به این نام مسمی شده اند که از هزاره جات هزار چشمه خوشگوتر بیرون می آید و قبل از اسلام به جای آن هزار مسجد و هزار منبر ساخته شده است : برخی گویند و جه تسمیه هزاره به این خاطر است که سرزمینشان دارای هزار نهر و رود و هزار دره و هزار کوه مرتفع می باشد". (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج1،ص 146)

"محمد حیات خان افغان گوید : وجه تسمیه شان به هزاره آن است که در عصر سلاطین قدیم زابلستان این قوم سال به سال هزار سوار عوض مالیات به قشون شاهی آن زمان تقدیم می کردند و اهل ایران هزاره را بربری و مملکتشان را ملک بربر گویند"(همان ص 146)

موقعیت جغرا فیایی هزاره جات :

هزاره جات در مرکز افغانستان کنونی واقع شده است . از طرف غرب به غور و دولتیار ، هرات ، از جنوب به قندهار و نواحی گرشک و توابع فراه و اسفزار، از مشرق به غزنین ، کابل، قلات و از شمال به قطغن و بلخ محدود است. پس از حمله ی عبدالرحمان در حدود سالهای 1892 میلادی و شکست هزاره ها ، اکثر محل سکونت این قوم به سایر طوایف سنی مذهب داده شد. و هزاره ها به خراسان ،ترکستان،بلو چستان ،هندوستان (پاکستان فعلی) مهاجرت کردند.( خاوری محمد تقی، مردم هزاره و خراسلان بزرگ،ص 15) وسعت هزاره جات امروز شاید از 70 هزار کیلومتر مربع تجاوز نکند . در حالیکه در گذشته تا حدود 200 هزار کیلومتر مربع تجاوز نکند. در حالیکه در گذشته تا حدود 200 هزار کیلومتر مربع وسعت داشته است مناطقی چون: بهسود مشرقی، خرد کابل، ارغنده، میدان شاه،نرخ، جلریز،تکانه، تمام مناطق وردک ، بعضی از نقاط لوگر ، نقاطی از گردیز ، وزیرستان، زابل فعلی، قلات، مقر، شهر غزنی، قندهار، ارغنداب، خاک ریز، شاه مقصود،بست،گرشک بعضر از ولایت هلمند و فراه، زمین داور، تمام ارزگان ، اجرستان،چوره، نقاطی از هرات،غوریان،قسمت هایی از باد غیس، قلعه نو،برخی از مناطق بدخشان و دره های پنجشیر و...محل سکونت هزاره ها بوده است که در تمام نقاط یاد شده شواهد تاریخی فراوانی داریم. (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج1،صص211-212)

" امروزه قسمت اعظم هزاره ها در بخش مرکزی و کوهستانی افغانستان به سر می برند . شرایط این سرزمین کوهستانی نه فقط از نقطه نظر دفاعی و امنیتی مزیت دارد بلکه بر خلاف نظر آنها که این مناطق را فاقد منابع طبیعی تلقی میکنند، ثروت لقتصادی عظیمی را در خود جای داده است ، چنانکه مهمترین معادن افغانستان مانند آهن،مس،گوگرد و زغال سنگ در هزاره جات قرار گرفته است. به نظر تیمور خانف ، هزاره ها در قرن نوزدهم با استفاده از ابزارهای ابتدایی به طور مرتب آهن، مس، قلع و گوگرد را از این معادن استخراج کرده و مورد استفاده قرار می دادند.بزرگترین منابع زغال سنگ افغانستان(که دومین ماده مهم صادراتی افغانستان بعد از گاز به شوروی سابق بود) در هزاره جات ، یکی در دره صوف و دیگری در حاجی گگ قرار گرفته است. بزرگترین سلسله جبال هزاره جات که ستون فقرات آن را تشکیل می دهد کوههای بابا است . این کوهها در جهت غرب به سمت بامیان کشیده شده و تا 200 کیلومتر امتداد می یابد و از آن جا به سفید کوه ، سیاکوه و تربند ترکستان می پیوندد.حیوانات وحشی گوناگونی در این کوهها زندژگی می کنند مانند: پلنگ، گرگ، خرس وحشی،خوک،آهو هم چنین انواع پرندگان که مشهورتریت آنها کبک دری است و قرنها ست که به خاطر صدای زیبایش در ادبیات فارسی شهرت دارد. اغلب بزرگترین رودخانه های افغانستان مانند هلمند، هریرود،کابل،مرغاب،اندر آبو خاتش رود از کوههای هزاره جات سر چشمه گرفته و از آنجا به سمت شمال ، جنوب یا غرب جریان یافته است . هزاره جات به جز رودخانه ها دارای دریا چه های طبیعی است که جاذبه ی زیادی برای سیا حان دارد. این دریا چه ها اغلب در با میان قرار گرفته و شامل موارد زیر می شود:

• بند پنیر

• بند بربر

• بند امیر

• بند چلمه

• بند هیبت

(داستانهای فوق العاده ای در بارهی این سد های طبیعی روایت شده است)

جنگل به معنای واقعی در هزاره جات وجود ندارد این منطقه دارای انواع گوناگون گیا هان و درختان است که مردم محلی هزاره از آنها به عنوان دارو ، هیزم و سایر نیازمندیها استفاده میکند. ویلفرد تسگیر در سفرش به هزاره جات حدود 211 نوع از گیا هان را جمع آوری کرد که در موزه یتاریخ طبیعی انگلستان به نمایش گذاشته شده است.

هزاره جات یکی از سرد ترین مناطق افغانستان است، با زمستانهای طولانی که شش ماه طول می کشد، اما در عین حال بعضی از سرسبز ترین نواحی کشور را داردکه مراتع فوق العاده ای فراهم آورده است متا سفانه وجود همین چرا گاهها دلیل تهاجمات متعدد کوچی های افغان به این نواحی بوده است و بسیاری از رویداد های مصیبت بار و دردناک تاریخ افغانستان را با عث شده است.

در دهه ی 1890 میلادی ، کو چی ها به حکومت کمک کردند تا هزاره ها را تحت کنترل خود در آورد. ودر مقابل ، چراگاههای هزاره جات به عنوان پاداش در اختیارشان قرار گرفت." (موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، صص99تا 107)

تحریف تاریخی از سوی حاکمان:

اعمال تبعیض نژادی و مذهبی بیش از دو قرن است که تو سط رژیم های حاکم در افغا نستان به مرحله اجرا گذاشته می شود که در زمان عبدالرحمن و حبیب الله شدت بیشتری گرفت . از زمان امان الله خان مخصوصا از هنگامی که افکار محمود طرزی در میان خاندان سلطنتی جا افتاد، نژاد گرایی برای دولت مردان افغانستان عمده ترین مسئله گردید . و این محمود طرزی بود که برای اولین بار نوشت که پشتو باید زبان رسمی کشور گردد. اما فا جعه ی اصلی برای افغانستان از هنگامی آغاز شد که نادر خان به قدرت رسید . در زمان نادر آرشیو های دولتی برای افراد خاصی از خودشان گشوده شد و آنان در لابه لای آنها به جستجو پرداختند و هر نوع سندی که به نفع شان بود بیرون دادند و ثبت تاریخ نمودند و در عوض تمام اسناد وطن فروشی اجدادشان را نابود کردند، حتی بعضی از کتب کمیاب که جنایت گذشته شان را بر ملا می کرد، طعمه حریق شدند از آن جمله جلد سوم سراج التواریخ بود.

بعضی سنگ نبشته ها از جمله "تخت بابر" در کابل که دارای نوشته های تاریخی بود شکسته شد و قطعات ان برای دیوتر ساختمانها به کار رفت . وزیر محمد گل خان مهمند حتی لوحه سنگهای متبرکه را می تراشید و یا می شکست تا نام رجال تاریخی ، اقلیت های قومی از صفحه تاریخ محو شود . زبان دربار زبان رسمی شد و هر کس واژه ی جدیدی برای این زبان می ساخت جایزه دریافت می کرد. اسامی ناریخی بعضی ولایات و مناطق که به زبان فارسی و یا ترکی بودند تغییر یافتند .تصمیم گرفتند که اقلیت های قومی در غفلت و بی خبری و بی سوادی بمانند. ورود دانشجویان غیر پشتون در دانشکده های نظامی و حقوق رسما ممنوع بود.

با اینکه مردم جنوبی و مشرقی در وطن خود دارای املاک فراوان بودند تشویق می شدند در شمال کشور اسکان گزینند و بر اساس همین خانواده های زیادی در ترکستان جایگزین شدند و تمام امکانات زراعی را تقریبا به رایگان در اختیارشان می گذاشتند . در حالیکه بقیه اقوام از چنین امتیازاتی محروم بودندف تصمیم گرفتند که مغزهای متفکر اقلیت های نژادی را نابود کنند . بر اساس این نقشه عده ای فقط به جرم آنکه می فهمیدند به شهادت می رسیدند . از جمله نجف بیگ شیر با خانواده اش یک جا شهید شد، براتعلی تاج، چپه شاخ، شعاع و بلخی مسموم شدندو عده ای دیگر سر به نیست شدند. برای آنکه مرکز شکور به دست کوچی ها افتد از هزلره ها روغن کته پاوی (روغن کته پاوی یا روغن شرکت؛ حکومت به بهانه ی اینکه هزاره جات سرزمین روغن زرد است، به تمام مواشی( حیوانات) هزاره ها اعم از شیر ده و غیر شیرده و حتی حیوانات نر و اسب و قاطر و الاغ سالانه مقدار معین روغن حواله کرده بود. انگیزه آن کاملا روشن است ، کسی که نمی توانست مالیات روغن را پرداخت نماید ، زمین و دارایی او به کوچی ها تعلق می گرفت . در حالیکه بقیه ملت افغانستان از پرداخت ان معاف بودند.)می گرفتند و در طول چند سالی که این روغن گرفته می شد خانواده های بسیار به خاک سیاه نشستند و املاک شان توسط کوچی ها گرو گرفته شد . اگر قیام شهرستان نبود فاتحه این مردم خوانده بود . در سال 1309 هجری انجمن ادبی کابل را تشکیل دادند و به دنبال آن انجمن ادبی قندهار، جلال آباد،هرات و... به وجود آمدند. این انجمن ها بر خلاف اسم شان فقط افکار فاشیستی رژیم را تعقیب می کردند . در سال 1316پشتو تولنه تاسیس شد و زبان دربار برای کارمندان دولت اجباری گردید . همین طور انجمن تاریخ به وجود آمد این انجمن ها پولهای هنگفت از بیت المال می گرفتند ، اما فقط به نفع فاشیسم کار می کردند و تحریف بسیار در تاریخ کشور نمودند. در طول چند دهه تلاش دامنه دار بیش از 100 جلد کتاب کوچک و بزرگ منتشر کردند ودر هر کجا که امکان داشت تعمدا تاریخ را تحریف کردند. و به نفع اهداف فاشیستی خود توجیه کردند. عبدالحی حبیبی روزگاری رئیس انجمن تاریخ افغانستان بود و نیز از کسانی است که آرشیو اسناد ارگ شاهی را جستجو می نمود و اسناد خطر ناک آن را نابود می کرد. وی که از قبیله کاکر قندهار است در تحریف تاریخ ید طولانی داشت . بخصوص در توجیهات ناروای تاریخی مانند "پته خزانه" در فارسی به معنای گنج پنهان است که آقای حبیبی و اصحابش دیده اند و دیگران فقط چاپ عکسی آن را روایت کرده اند . در پته خزانه شرح حال 51 تن دانشمند،نویسنده ،مولف،شاعر و شاعره آمده است و کتاب هایی را به این اشخاص موهوم نسبت داده اند . این شعرای پشتون زبان از 100 هجری تا 1100 هجری در افغانستان زندگی می کرده و عده ای از آنها از غور هزاره جات بوده اند. قهرمانانی که در پته خزانه آمده است در هیچ تاریخ دیگر اسم شان ذکر نشده است . حال آنکه قاعدتا لااقل اسم تعدادی از آنها در دیگر کتب تاریخی می باید ذکر می شد. پشتو شناس بنام "مورگسیترنه"در مورد اشعار کهن تذکره مزبور به "پته خزانه" از نظر زبان شناسی و تاریخ شناسی ایرادهایی گرفته است و گفته است که صحت نظریات حبیبی و اصالت این آثار آنگاه مقبول می افتد که نسخه های خطی از لحاظ فیلالوژی بررسی شود. اما حبیبی که در سال 1321 مدعی شد که کتاب قدیمی یافته است تا40 سال دیگر زندگی کرد و در آن مدت طولانی دهها کتاب و مقاله نوشت، اما جریان پیداشدن "پته خزانه" را دیگر متذکر نشد . اصل این نسخه تا کنون هم چنان در پرده ی غیب مانده است. شاید از آن رو گنج پنهان است باید تا ابد پنهان بماند!گویا مولف موهوم آن نیز این مسئله را می دانسته که نام مناسب پته خزانه را انتخاب کرده است.

کار اسناد به پته خزانه خاتمه نیافت بلکه"سالوزمه" نسیم ریگستان"تذکره الاولیا"و... نیز جزء کتب جعلی می باشند. " (یزدانی ، حسین علی، پژوهشی در تاریخ هزاره ها، ج1، ص 251تا 267)

در این مورد پرفسور عنایت الله شهرانی در مقاله خود به نام "هزاره کیست" می گوید:" در زمان امیر عبدالرحمن خان بسیاری مردم هزاره از ترس کشتارو قتل و عام ها نام و نسب خود را تغییر دادند و از ان است که در مرکز بامیان هنوز مردم به نام های ساختگی حیات به سر می برند." (www.kateb-hazara.net )

دین هزاره ها:

اکثریت هزاره ها شیعه مذهب هستند اینکه هزاره ها در چه زمانی به تشیع روی آوردند به درستی مشخص نیست . در این مورد سه نظر وجود دارد:

1. اکثرا معتقدند که هزاره ها در زمان صفوی به مذهب شیعه گرایش یافته اند.

2. برخی معتقدند در زمان غازان خان مغول به تشیع گراییده اند.

3. برخی محققان بر این باورندکه این اتفاق ، در زمان خلافت حضرت علی (ع) افتاده است

همانطور که قبلا ذکر شد هزاره ها در مرکز افغانستان زندگی می کنند . در حالیکه در اطراف هزاره جات اکثرا سنی مذهب هستند . چه عاملی باعث شده است که این مردم شیعه شوند و مردمان اطراف که در محاصره ی هزاره جات زندگی می کنند سنی مذهب شوند سوال برانگیز است.

تشیع در شرق ایران به ویژه از اوایل قرن دوم هجری طرفداران و پیروان زیادی داشته است که با عث به وجود آمدن نهضت ها و قیام هایی در این مناطق شده است.

" علی اکبر تشیید درباره قدمت تشیع در کوهستان غور می نویسد:مرکز شیعیان غور یا مسلمین غور اولین تمرکز شیعه در بلاد غور بوده است.زیرا بین سنوات 35تا 40 هجری مسلمان شده اند و در زمان خلافت حضرت علی (ع) جعده بن هبیره المخزومی که خواهر زاده آن حضرت بود، از طرف وی به حک.مت خراسان منسوب شد .به خاطر رفتار شایسته جعده مردم غور از جان و دل به علی محبت می ورزیدند. امرای غور که وضع را کاملا انسانی می یابند ، بدون جنگ سر به خط فرمان علی گذارده به دین اسلام مشرف شدند. در زمان معاویه . اخلافش دستور داده بودند تا در تمام منابر و مساجد به علی (ع) لعن و نفرین کند این حکم ناروا در تمام سرزمین های اسلامی آن روز اجرامی شد . تنها مردم غور بودند که از دستور معاویه سر پیچی نمودند و هرگز حاضر نشدند به حضرت علی ناسزا بگو یند" (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج1،صص 73-74)

" سرسختی مردم غور در برابر دستور ناروای معاویه در عین حال بر ایشان بسیار گران تمام شد و اینان به اتهام ارتداد درهم کوبیده شدند.چنانچه ابن اثیر می نویسد : دئر سال 45 هجری مردم غور سر به شورش غلیه دستگاه خلافت اموی برداشتند. حکم بن عمر از طرف بنی امیه به کو هستان غور لشکر کشید و مردم آن سامان را که مرتد شده بودند در هم کوبید." ( هما ن ص 75)

" شیعه شدن هزاره ها در زمان صفوی را ابتدا"ومبری " در سال 1895میلادی ارائه داد. وی بر آن بود که :" شاه عباس آنها(هزاره ها) را مجبور کرد که مذهب شیعه را بپذیرند" چندی بعد"شرمن" نظریه مشابهی را ذکر کرد . بر اساس یکی از معتبرترین متون تاریخی زمان شاه عباس ، تاریخ امرای عباسی، نوشته ی اسکندر بیگ ترکمن:

هزاره ها قبل از زمان شاه عباس شیعه بودند . دو یا سه هزار سرباز هزاره ، تحت فرمان دین محمد خان ازبک در مقابل لشکر شاه عباس جنگیدند". (موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، صص 110-111)

نظریه ی دوم شیعه شدن هزاره ها در زمان غازان خان در کتاب یزدانی، حسین علی" پژوهشی در تاریخ هزاره ها" جلد اول صص 77-76 این طور آمده است :" دوران سلطنت دوتن از ایلخانان سلطان محمود غازان و سلطان محمد خدابنده نقطه عطفی در گسترش تشیع در ایران و افغانستان می باشد. غازان مغول فرمان روای ایران و افغانستان پس از تشرف به اسلام مذهب تشیع را انتخاب کرد و دستوردادکه در آغاز کلیه فرمانهای دولتی نام اهل بیت اطهار را بکار برند."که در شیعه شدن مردم هزاره جات تاثیر فراوانی داشته است. سابقه ی تاریخی هزاره ها از دیدگاههای مختلف:

الف) نظریه بومی بودن هزاره ها:

از نظر تاریخی ، ایین بو.دایی حداقل 1500 سال قبل از حمله مغول ها به خراسان " افغانستان امروز" به طور وسیع در جنوب هندو کش حاکم بود، به گونه ای که این آیین سالانه هزاران زائر چینی را به بامیان می کشانید مهم تر آنکه این ناحیه برای چند قرن جایگاه دائمی گسترش نژاد زرد شد. دره بامیان طی قرن اول میلادی یکی از مراکز گسترش بودیسم بود. بامیان در آن زمان بخشی از امپراطوری کوشانی و تحت تاثیر فرهنگ و مذهب بودائی بود(40 تا 32 میلادی) کوشانی ها اصولا جزو قبایل "ستی" بودندودر منطقه ای به امتداد کاشغر تا شمال"دریای بلخ" به سر می بردند، شرقی ترین قبایل "ستی" یوچی نامیده میشدند.

کوشانی ها از میان یو چی ها بر خاسته بودندو به دنبال جنگهای قبیله ای به سرزمین های جنوب آمودریا کشانده شدند. اگرچه امپراطوری کوشانی ها در 220 میلادی در شمال هندوکش از هم پاشید، اما کوشانیان تا سال 425 میلادی در جنوب هندوکش به فرمانروایی خود ادامه دادند.

بودیسم در قرن سوم پیش از میلاد توسط راهبان بودائی به نواحی جن.ب کوه های هندوکش عرضه شده بود. با توجه به سکه های پیدا شده در بامیان، نقاسی های روی دیوارهای معبد و اطراف تندیس های بودا ، نقاشی های به جا مانده از زمان آخرین شاهان کوشانی و هم چنین شکل فیزیکی تندیس ها می توان چنین نتیجه گرفت که ساکنان این منطقه تا حدود 2300 سال پیش دارای همان ترکیب فیزیکی صورت بوده اند که هزاره های امروز هستند . بدین ترتیب چهره مغولی ساکنان هزاره جات را مدت ها پیش از حمله چنگیز و امیر تیمور که ظهور آنها در صحنه تاریخی نسبتا جدید است ، جستجو کرد.

یفتلی ها از سال 425-426 میلادی ، جانشینان امپراطوری کوشانی نیز به قبایل ستی با همان ترکیب فیزیکی و چهره تعلق داشتند ، تاثیر یفتلی ها را تا زمان پیدایش کلمات ترکی در هزارگی می توان دنبال کرد.

البیرونی رد پای یفتلی ها را تا ترک های تبت باز می گرداند و اولین فرمانروای این سلسله - که بیش از شصت فرمانرواداشته است- "برهاتگین " یا "بره تگین" می شناسند. آخرین حاکمان تاگین"تگین" غزنوی ها بودند که در حدود هزار سال پیش در غزنی حکومت کردند.

پس از یفتلی ها ، نواحی جنوبی آمو دریا تحت فرمان سلسله های ترک آسیای مرکزی و شرقی در آمد که پیش از هزار سال بر آن جا حکومت کردند.ومسلما طی این دوره ، هزاره جات امروز تا حد زیادی از این مردمان فاتح نیز تاثیر پذیرفت.

بنابراین مدتها پیش از ظهور مغول ها، ساکنان هزاره جات امروز در معرض تاثیرات اقوام قدیمی تر و ترک زبان با ویژگی های فیزیکی شبیه مغول ها قرار گرفتند."( www. Kateb-hazara.net) " ژرفیریر" محقق فرانسوی نظریه اش این است که هزاره ها ساکنین اصلی این سرزمین می باشند و در زمان اسکندر مقدونی در محلی زندگی می کنند بوده اند."فیریر" برای اثبات مدعای خود از نوشته های مورخ یونان "کورتس" دربارهی حملات زمستانی اسکندر مقدونی به مناطق مرکزی افغانستان استفاده می کند" (اخلاقی،محمد اسحاق، هزاره ها در جریان تاریخ ج 1، ص 38)فیریر با استناد به گزارشهای جنگی سعی می کند ثابت کند مردمان وصف شده در آنها نیاکان هزاره های کنونی بوده اند". (موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، ص 38)

دکتر موسوی بعد از تحقیقات در زمینه منشا بومی هزاره ها به این نتیجه می رسد که هزاره ها یکی از قدیمی ترین ساکنان این منطقه هستند و نیاکان هزاره ها به ساکنان ترک آسیای مرکزی و شرقی که بیش 2300 سال پیش از 2300سال پیش از شمال و جنوب هندوکش به نواحی موسوم به هزاره جات کنونی مهاجرت کرده بودند ، باز می گردد .

گفته های آقا یموسوی بیانگر آن است که ورود ساکنا ترک اسیای مرکزی از قبل شمال و جنوب هندوکش به هزاره جات امروزی سیصد سال قبل از میلاد بوده است.

پروفیسور عنایت الله شهرانی در یکی از آثار خود بنام "تاریخچه نژاد ها و اقوام در افغانستان " میگوید « ترک ها در افغانستان یک قسمت اعظم ملیت ها را تشکیل میدهند و موجودیت ترک در افغانستان بدو قسمت شناخته میشود:

اول - ترک هاییکه از آغاز در صفحات مختلف مخصوصآ در شمال کشور زیست داشتند .

دوم - ترکانی که پیش از میلاد مسیح و قبل از اسکندر در افغانستان کنونی حیات بسر میبردند و ترکان مرکزی دست کم صد ها سال پیش از میلاد از ترکستان شرقی و ختائیستان آمده اند.

چنانچه اکثر مورخین خاصتآ مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ گفته ما را تآیید مینمایند،جواهر لعل نهرو در صفحه 171 جلد اول کتاب مشهور خود به نام" نگاهی به تاریخ جهان " می گوید: " مردمان آسیای مرکزی به نام باکتریائی ها، سکاها، هون ها، اسکوت ها، ترک ها، کوشانی هاو یفتلی ها" نامیده می شدند که قبل از میلاد بار ها به اروپا و سراسر آسیا پراکنده شده اندو هجوم برده اندو این به خاطر تاراج نبوده بلکه برای به دست آوردن زمین های قابل سکونت و اقامت بوده است . قبایل آسیای مرکزی در آن زمان زراعت پیشه و دارای حیوانات اهلی بودند.زراعت پیشه ها متو طن و مالدارها متحرک بودند" (www. Kateb- hazara.net)

ب) هزاره ها باز ماندگان مغولهایند:

در قرن نوزدهم زمانیکه اروپائیها به افغانستان آمده بودند در میان قیافه قفقازی ها ، قیافه ی مغولی نیز مشاهده کرده بودند. این فکر که هزاره ها هز بقایای چنگیز خان است از همین دوران سر چشمه میگیرد. در حقیقت این نظریه در میان نویسندگان غربی مانند مونت استوارت ایلفینیسیون، ارمینیوس وامبیری، فراسیر تایتلیر، هاتچیر، برنز مشهور است . بلیو از همه بیشتر اصرار می ورزد که هزاره ها از بقایای لشکر چاگهاتای که توسط مانگوکا بخاطر پشتیبانی از هلاکوخان اعزام شده بود . او می گوید که این گروه توسط نوه او نیکو در آیوکلن به قسمت فعلی که هزاره ها در آنجا زندگی می کنند فرستاده شده بود. این نظریه از طرف پطروشفسکی نیز مورد تایید قرار گرفت . او می گوید هزاره ها از بقایای نیکودری مغولها ست . او در ادامه ی نظر خویش می افزاید : بسیار آسان است که ثابت شود هزارهائیکه در ایران و سرزمینهای اطراف آن زندگی می کنند از بقایای سر بازان مغول است که بعد از هر پیروزی براتیشان مشکل بود که آنجا را ترک کنند." (www. Kateb- hazara.net )

" ظاهرا اولین کسی که نوشته هزاره ها از بقایای سپاهیان مغول هست . ابولفضل دکنی مورخ عصر اکبر شاه بوده است. او در اکبر نامه می نویسد: هزاره ها از سپاهیان منکوقا آن نوه چنگیز خان است. بعد ازاو عده ی زیادی از مورخین ، جغرافیدانان و سیا حاناز او پیروی کرد، و همان سخن را تکرار کرد". (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج1،ص 156)

" خاورشناسان فرانسوی این نظریه را که هزاره ها ااز بقایا ی شپاهیان مغول میباشند را عموما رد کرده اند. اما خاورشناسان انگلیسی بر عکس آن را تائید کرده اند. با توجه به این نکته که انگلیسی ها در زمان تسلط شان بر هند نظر استعماری داشتند و با هر وسیله ممکن می خواستند که زمینه نزاع های قومی و مذهبی را در میان مردم فراهم کنند پس نمی شود به قول آنها چندان اعتماد نمود." (همان صص 155-156)

این مورخان در عمل نتوانستند نظریات خود را ثابت کنند به طور مدلل و با سوابق تاریخی که نشان دهد هزاره ها بازماندگان مغول ها هستند .

ج) هزاره ها نژاد مختلط دارند:

این نظریه اولین بار از طرف "ایس چورمان" مطرح شده است . به عقیده وی هزاره ها ترکیب مغول، ترک، تاجیک و...است. (www. Kateb- hazara.net )

تیمور خانف نیز عقیده دارد که هزاره ها از ترکیب سربازان مغول، ترکمن،و تاجیکان محلی است، طبق نظرتیمور خانف سربازان مغول با خانم های تاجیک ازدواج کرده اند که هزاره های امروزی به وجود آمدند. (www. Kateb- hazara.net )

بر اساس نظریه "اچ،اف،شرمن" نام هزاره طی قرن چهاردهم هم چنان برای اشاره به صحرانشینانی به کار می رفت که در جنوب شرقی ایران و جنوب غربی افغانستان به سر می بردند. این نام، دیگر گروههای قومی نطیر نیکودری ها،نوروزی ها، جرمایی هاو حتی افغان ها را نیز شامل می شد . هزاره دیگر به گروه قومی - نژاد یا قبیله ی خاصی اطلاق نمی شد بلکه به عنوان یک اصطلاح اجتماعی به کار می رفت، بعضی از این صحرا نشینان طی دوران امیر تیمور و بابر به سمت شرق مهاجرت کردند. عده ای چون نیکودری ها به سمت غور رفتند و برخی با حرکت در امتداد رود هیرمند به سمت کوههای غربی کابل ( هزاره جات) عزیمت کردند و بدین ترتیب در زمان سلطنت بابر بود، که مردمی با عنوان هزاره شکل گرفت. (www. Kateb- hazara.net )

کاکر، نیز یکی از طرفداران نظریه ی اختلاط نژادی هزاره ها است . کاکر معتقد است در طی قرنهای سیزدهم تا شانزدهم یک گروه قومی جدیدی به نام هزاره شکل گرفته اند. سربازان مغول با زنان بومی بربر تاجیک نواحی مرکزی افغانستان و اطراف آن ازدواج کردند و باعث به وجود آمدن گویش های فارسی جدیدی شد که هزارگی نام گرفت، زیرا خویشاوندی با تاجیک های دارای منشا ایرانی و فارسی گوی بر زبان این تازه واردان تاثیر گذاشت . مارک گوکی یکی از طرفداران نظریه ی اختلاط نژادی هزاره ها چنین اظهار عقیده میکند:" طرح مجدد فرضیه ی منشا اختلاط قومی هزاره های معاصر با توجه به این واقعیت های عینی و متقاعد کننده ، قابل قبول به نظر می رسد . امروزه فرضیه ی نسب خالص مغولی هزاره ها یا دید گاهی که آن را مردمان نخستین هزاره جات می داند، قابل دفاع نیست ، اگر چه این نظریه ها هنوز در رساله نسبتا جدی مطرح هستند "24 نظریه اختلاط نژادی هزاره ها در حالیکه معقول تر از دو مورد قبل به نظر میرسد،ناقص م ومبهم است. از یک طرف می توان چنین نظریه ای را تقریبا در تمام گروههای قومی جهان تعمیم داد. از طرف دیگر ، هویت و نقش نژادهای مختلفی که به عنوان منشا تشکیل هزاره ها ارائه گردیده است، به وضوح مشخص نشده است.

نتیجه:

در این تحقیق درباره ی جغرا فیای هزاره جات صحبت کردیم و شاهد بودیم که همیشه بر اثر سیاستهای دولتهای حاکم حدود هزاره جات در حال تغییر و تحول بوده و نمی توان به طور دقیق مرز معینی را مشخص کرد . سپس در مورد پیدایش اصطلاح هزاره تو ضیحاتی ارائه نمودیم و به این نتیجه رسیدیم که در طی دو قرن اخیر این واژه به طور کلی و عام مورد استفاده قرار گرفته است، در مورد دین هزاره ها که چند نظریه وجود داشت در مورد شیعه شدن هزاره ها ، طبق اسناد و مدارک تنها مردمانی بودند که در زمان معاویه حضرت علی (ع) را در منابر لعن نکردند، مردم غور بودند.-می توان گفت از همان دوران اولیه اسلام این مردمان شیعه بودند- در مورد تحریف تاریخ از سوی حاکمتن وقت نوشتیم که چگ.نه در صدد نابود کردن هویت و تاریخ این قوم هستند، که نمونه ی بارز آن را می توان در از بین بردن لوحه های قدیمی، سنگ قبرها، تراشیدن صورت بیشتر مجسمه ها و نقاشی هایی که از زمان های قدیم به یاد گار مانده اند، منفجر کردن بت های بودا در بامیان، تحریف تاریخ در کتاب های تاریخی که بازتاب این اطلاعات نادرست را میتوان دئر کتابهای نویسندگان خارجی که اصلا به هزاره جات نیامده اند مشاهده نمود. در مورد منشا پیدایش هزاره ها سه نظریه را مطرح کردیم ، و به این نتیجه رسیدیم که دو نظریه ی هزاره ها بازماندگان مغول ها هستند و هزاره ها یک نژاد مختلط هستند فاقد اعتبار علمی هستند و ناقص میباشند، با سنجش اطلاعات به دست آمده به این نتیجه رسیدیم که هزاره ها قدیمی ترین ساکنان منطقه هستند . تاثیر مغول ها و ترک ها بر آنان را نمی توان انکار کرد، اما چنین چیزی منحصر به هزاره ها نیست ضمن اینکه در دوران های اخیر نیز اتفاق افتاده است .

فهرست منابع:

1. اخلاقی،محمد اسحاق "هزاره ها در جریان تاریخ" جلد اول-دوم،انتشارات: شرایع،قم،1380

2. پولادی،حسن"تاریخ هزاره ها"عرفان،تهران،1381

3. خاوری،محمد تقی"مردم هزاره و خراسان بزرگ"عرفان،تهران،1385

4. دولت آبادی،بصیر احمد"هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت"عرفان،تهران، 1380

5. غبار،میر غلام محمد "افغانستان در مسیر تاریخ"جلد اول، نهضت،قم،1375

6. فرهنگ،میر محمد صدیق" افغانستان در پنج قرن اخیر" جلد اول،اسماعیلیان،قم،1371

7. لعلی،علیداد"سیری در هزاره جات"احسانی،قم،1372

8. موسوی،سید عسکر"هزاره های افغانستان"مترجم؛اسدالله شفایی،اشک یاس،قم،1387

9. موسیو گورا و مادام گوراو پرفسورهاکن"آثار عتیقه بامیان در هزارستان"مترجم؛احمد علی خان،اسماعیلیان،قم،1381

10. نایل،حسین"ساختار طبیعی هزاره جات"سلسال،قم،1381

11. نبی،متقی"سراج" مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان،سال دوم،شماره 7،فرانشر،قم،1375

12. یزدانی،حسین علی"پژوهشی در تاریخ هزاره ها" جلد اول، محمد امین شریفی،قم،1372

13. یزدانی،حسین علی"پژوهشی در تاریخ هزاره ها" جلد دوم، محمد امین شریفی،قم،1373

14.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, توسط سخی |


داستـان های کوتـاه و خوانـدنی

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

معنـای عـشـق واقـعی


یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند : با بخشیدن، عشقشان را معنا می کنند. برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین" را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی" را راه بیان عشق می دانند. در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود !
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.
بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید... ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که "عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود."

قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند و او قبل از اینکه حرکتی از همسرش سر بزند به اینکار اقدام کرد. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش پیشمرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

اقتـضای طبیـعت


هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ...
هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند !
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !
مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی ؟!
هندو گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند. طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ...
چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ؟!
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیشت بزنند ...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

قـدرت بـخشش


در روزگاران قدیم بانوى خردمندى كه به تنهایی و پیاده سفر می كرد در عبور از كوهستان سنگ گرانقیمتی را پیدا كرد.
روز بعد به مسافرى رسید كه گرسنه بود. آن بانوى خردمند كیف خود را باز كرد و مقداری غذا به او داد ولی آن مسافر سنگ گرانقیمتى را در كیف بانوى خردمند دید و از او خواست تا آن را به او بدهد و بانوى خردمند بدون درنگ سنگ باارزش را به او داد.
مرد مسافر به سرعت از آنجا دور شد و از شانس خوب خود بسیار شادمان گشت.
او می دانست آن سنگ آنقدر ارزش دارد كه می تواند تا آخر عمر با خیال راحت زندگی بی دردسر و پرنعمتی را داشته باشد.
چند روزی گذشت ولی طمع مرد او را راحت نمی گذاشت و مرتب با خود می گفت اگر او چنین سنگ باارزشی را به این سادگی به من داد پس اگر از او می خواستم بیش از این به من می داد.
بنابراین مرد بازگشت و با سختی فراوان آن بانو را پیدا كرد و سنگ گرانقیمت را به او بازگرداند و به او گفت: من خیلی فكر كردم و می دانم كه این سنگ چقدر ارزش دارد اما من او را به تو باز می گردانم به این امید كه چیزی به من بدهی كه از این سنگ باارزشتر باشد.
بانوى خردمند گفت: از من چه می خواهی؟ مرد گفت: همان چیزی كه باعث شد به این راحتی از این همه ثروت چشم پوشی كنی!
زن پاسخ داد: قناعت. به همین دلیل است كه می گویند افراد، ثروتمند و یا فقیرند به خاطر آنچه هستند نه آنچه دارند.
ما با آنچه بدست می آوریم زندگی می كنیم و با آنچه می بخشیم یك زندگی می سازیم.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ارزش واقـعی


در اوزاکای ژاپن، شیرینی‌سرای بسیار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شیرینی‌های خوشمزه‌ای بود که می‌پخت.
مشتری‌های بسیار ثروتمندی به این مغازه می‌آمدند، چون قیمت شیرینی‌ها بسیار گران بود.
صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوش‌آمد مشتری‌ها به این طرف نمی‌آمد. مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است.
یک روز مرد فقیری با لباس‌های مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد و عمداً نزدیک پیش‌خوان آمد.
قبل از آن‌که مرد فقیر به پیشخوان برسد، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بیرون پرید و فروشندگان را به کناری کشید و با تواضع فراوان به آن مرد فقیر خوش‌آمد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جیب‌هایش را بگردد تا پولی برای یک تکه شیرینی بیابد!
صاحب فروشگاه خیلی مؤدبانه شیرینی را در دست‌های مرد فقیر قرار داد و هنگامی که او فروشگاه را ترک می‌کرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظیم می‌کرد.
وقتی مشتری فقیر رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند و پرسیدند که در حالی که برای مشتری‌های ثروتمند از جای خود بلند نمی‌شوید، چرا برای مردی فقیر شخصاً به خدمت حاضر شدید.
صاحب مغازه در پاسخ گفت: مرد فقیر همه‌ی پولی را که داشت برای یک تکه شیرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد.
این شیرینی برای او واقعاً لذیذ بود.
شیرینی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر، خوب و باارزش است.


برگرفته از كتاب: باترا، پرومودا؛ رمز و راز زندگی بهتر

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

دزدی مـال و دزدی دیـن


گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود.
آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند.
و من دزد مال او هستم، نه دزد دین.
اگر آن را پس نمیدادم و عقیده صاحب آن مال، خللی می یافت ؛
آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است ...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

مـلا و شـراب فـروش !


سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد.
ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل!
یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید.
ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود.
اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید
صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست !
ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند !
قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت : نمی دانم چه بگویم ؟! سخن هر دو را شنیدم :
یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند !
و سوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد …!


"پائولو کوئیلو"

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حکایـت دو گـدا


دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود...
مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده.
رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه اینجا مرکز مذهب کاتولیک هم هست.
پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش.
در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟!

* گلدشتین یه فامیل معروف یهودیه


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

زنـدگی خـروسی


کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.
یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.
بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.
یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.
جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست.
او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی.
تا اینکه یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند.
عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.
مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد.
اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد.
اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.

تو همانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی؟ پس به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.


نویسنده: گابریل گارسیا مارکز

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

مـرد واقعـی و مسلمـان واقـعی


میگویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به اینکار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّرالدین شاه و مادر مرحوم دکتر امینی رسید، به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی از بازار پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم...
و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد.
یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی نمی توانست مغازه اش را ببندد.
روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت که متوجّه شد مغازه ای بسته است.
ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند.
شاه پرسید: پدر سوخته چرا مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم امروز روز قتل مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست در این روز عرق بفروشم.
شاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است.
آنوقت رضاشاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت: "در این مملکت یک مرد واقعی داریم آنهم خانم فخرالدّوله است و یک مسلمان واقعی داریم آنهم قاراپط ارمنی است"


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

امـان از دسـت این ایـرانی‌ها


سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.

همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.

بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.

سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا !!!

هوش ایرانی ها در تمام دنیا زبانزد خاص و عام است اما ایکاش کمی هم انصاف چاشنی این ذکاوت بود ...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آرامش سنـگ یا آرامش بـرگ ؟


مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.
استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست.
مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: "عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت.

استاد گفت: "این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟!"
مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: "اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست! لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!"

استاد لبخندی زد و گفت: "پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده."
استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد.
چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسید: "شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟"
استاد لبخندی زد و گفت: "من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم و من آرامش برگ را می پسندم ...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

وعـده ی پــوچ


پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد.
هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.
از او پرسید : آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده ی لباس گرم تو مرا از پای درآورد ...

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, توسط سخی |


نقاشی های دیدنی از "Robert Duncan"


تصاویر این ایمیل، گوشه ای از آلبوم هنری "رابرت دانکن" است که از هنرمندان اهل ایالت یوتا در غرب آمریکاست. او نقاشی را در سن یازده سالگی شروع کرد، در حالیکه به طبیعت، محیط روستایی و مزرعه علاقه داشت و در اکثر کارهای او شیوه زندگی روستایی و مراتع پرورش احشام را می توان دید. شاید در آثار دیگر نقاشهای دنیا نتوان تا این حد نقش کابوی های گاوچران و سرخپوستان را برجسته دید.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتـی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:, توسط سخی |


رازهای جـاودانـگی عــشــق

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گفتار های دونالد والترز خیلی کوتاه است حتی گاهی به یک خط هم نمیرسد. اما اگر هر یک از آنها را برای چند بار در روز بخوانید اثر عمیقی در روح شما خواهد داشت. هر گفتار برای یک روز است. یکی از روزهای زندگی شما که با تکرار این جملات و ورود مفهموم شان به ضمیر ناخود آگاه شما خیلی زیباتر خواهد شد. در هر حالی که هستید بخصوص پیش از خواب یکی از گفتار ها را تکرار کنید. ابتدا با صدای بلند و کم کم به شکل زمزمه. آری به همین سادگی ...


1. راز عشق در تواضع است.

این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.
بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.
میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،
تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت
آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.


2. راز عشق در احترام متقابل است.
احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند.
اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است،
با احترام به نظریاتش گوش کن.
احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد.


3. راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید.
عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است.


4. راز عشق در این است که هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات را خوشحال کند.
کاری مثل دادن هدیه ای کوچک، تحسین،
لبخندی از روی محبت.
نگذار که جویبار محبت از کمی باران، بخشکد.


5. راز عشق در این است که رابطه تان را مانند یک باغ، با محبت تزئین کنید.
بذر علاقه ها و عقیده های تازه را بکار که زیبایی بروید.
ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد، مبادا
غنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود.
برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند باید به آن
مثل هنر خلاقانه نگاه کرد.


6. راز عشق در خوش مشربی است.
شوخی با دیگران را فراموش نکن،
در ضمن مراقب شوخی هایت هم باش.
شوخی نا پسند نکن.
شوخی باید از روی حسن نیت باشد، نه نیشدار.


7. راز عشق در این است که حقیقت اصلی عشق، یعنی تفکر را از یاد نبری.
آیا یک رابطه دراز مدت،
مهم تر از اختلافات کوچک و زود گذر نیست ؟


8. راز عشق در این است که مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی، و صبر کنی تا خونسردی را دوباره به دست آوری.
با این که احساس جلوه الهام است، اما شخص
عصبانی نمی تواند چیزها را با وضوح درک کند.
قلبت را آرام کن.
تنها به این وسیله است که می توانی چیزها
را آنگونه که هستند، در یابی.


9. راز عشق در این است که طرف مقابلت را تحسین کنی.
هرگز با فرض اینکه خودش این چیزها را می داند، از تحسین غافل نشو.
مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بارها با خلوص نیت بگویی : دوستت دارم.
گرچه احساسات بشری به قدمت نسل بشر است،
اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند.


10. راز عشق در این است که در سکوت دست یکدیگر را بگیرید.
کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید.


11. راز عشق در توجه کردن به لحن صدا است.
برای تقویت گیرایی صدا، باید آنرا از قلب برآورید،
سپس رهایش کنید تا بلند بشود و به سمت پیشانی برود
تارهای صوتی را آرام و رها نگه دار.
اگر احساسات قلبی ات را به وسیله صدا بیان کنی،
آن صدا باعث ایجاد شادی در دیگری خواهد شد.


12. راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی.
زیرا چشم ها پنجره های روح هستند.
اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی،
مثل آن است که پنجره ها را با پرده های زیبایی بیارایی
و به خانه گرما و جذابیت ببخشی.


13. راز عشق دراین است که از یکدیگر انتظارات بیجا نداشته باشید.
زیرا نقص همواره جزء لاینفک انسان است
ذهنت را بر ارزشهایی متمرکز کن
که شما را به یکدیگر نزدیک تر میکند
نه بر مسائلی که بین شما فاصله می اندازد.


14. راز عشق در این است که حس تملک را از خود دور کنی.
در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود.
پس شریک زندگی ات را با طناب نیاز مبند.
گیاه هنگامی رشد میکند که آزادانه از هوا و نور آفتاب استفاده کند.


15. راز عشق در این است که شریک زدگی ات را در چار چوبی که خودت می پسندی حبس نکنی.
عیبجویی باعث تباهی می شود.
همه چیز را همانطور که هست بپذیر، تا هر دو شاد باشید.
قانون طلایی این است :
نقاط قوت را تقویت کن،
و ضعف ها را نه تقویت کن نه تقبیح.
هرگز سعی نکن با سوزاندن،
جلوی خونریزی زخم را بگیری.


16. راز عشق در این است که هنگام سوء تفاهم، فقط به این فکر نکنی که طرف مقابل چگونه ناراحتت کرده است.
در عوض به راه حلی فکر کن که در آینده
از بروز چنین سوء تفاهم هایی جلوگیری کنی.


17. راز عشق در این است که وقتی پیشنهادی به ذهنت می رسد، به نیاز خودت برای بیان آن فکر نکنی.
بلکه به علاقه دیگری به شنیدن آن فکر کنی.
اگر لازم بود، حتی ماه ها صبر کن
تا آمادگی شنیدن آنچه را میخواهی بگویی پیدا کند.


18. راز عشق در آرامش است.
زیرا آرامش باعث تکامل عشق می شود.
عشق، هوای نفس و احساست شدید نیست.
عشق انسان ها نسبت به یکدیگر بازتابی از عشق ازلی است
و خداوندگار آرامش کامل است.


19. راز عشق در این است که در وجود یکدیگر عاشق خدا باشید.
تا همواره علیرغم همه اشتباهات،
تشنه رسیدن به کمال باشید،
چرا که بشر همواره علیرغم موانع فراوان،
سعی میکند به سمت آرمان های جاودانه حرکت کند.


20. راز عشق در این است که محبت تان را بسط دهید تا تبدیل به عشق واقعی میان دو انسان شود.
سپس آن عشق را که دست پرورده پروردگار است
بسط دهید تا بشریت و کل مخلوقات را در بر گیرد.


21. راز عشق در این است که به دیگری لذت ببخشی، ولی عشق را برای لذت نخواهی.
زیرا عشق حقیقی هوا و هوس نیست.
هر چه نفس قوی تر باشد، تقاضاهایش بیشتر می شود
و هر چه تقاضاهای نفس قوی تر باشد،
خودپرستی را در تو بیشتر و بیشتر تقویت میکند.
عشق چهره واقعی خود را در ملایمت و مهربانی آشکار میکند،
نه در لذت جویی .


22. راز عشق در مراعات حال دیگری است.
هر قدر که ملاحظه حال دیگران را می کنی،
کسی را که دوست داری بیشتر ملاحظه کن.


23. راز عشق در این است که جاذبه های خود را با دیگری قسمت کنی.
جاذبه نیرویی لطیف و نافذ است که از دیگری دریافت می کنی.
این نیرو تنها با بخشش رشد میکند.


24. راز عشق در ایجاد تنوع در زندگی است.
نگذار که روزمرگی ها
مثل سیم های کوک نشده ساز،
نغمه زندگی عاشقانه تان را
به نوایی غم انگیز تبدیل کند.


25. راز عشق در این است که در هر فرصتی در کنار هم آرام بگیرید و افکارتان را با یکدیگر در میان بگذارید.
لازم نیست برای سرگرم شدن حتما
از محرکات خارجی استفاده کنید.
قرار بگذارید که بیشتر با هم تنها باشید
تا بتوانید خودتان باشی.


26. راز عشق در این است که با زمانه کنار بیایید.
مایع عشقتان را طوری نگهدارید
که بتوانید گودال هایی
را که زندگی پیش پایتان میگذارد، پرکنید.


27. راز عشق در این است که به محبوبتان قدرت و آرامش بدهید.
و از او قدرت و آرامش دریافت کنید، اما نه با اصرار.


28. راز عشق در استواری است.
در فصول مختلف زندگی،
عشقتان را مانند کوه بلندی استوار نگه دارید.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:, توسط سخی |


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتـی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نوشته شده در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:دوستی, توسط سخی |

 

دوست، تقدیر گریزناپذیر ما نیست. برادر، خواهر ، پسر خاله و دختر عمو نیست که آش کشک خاله باشد. دوستی انتخاب است. انتخابی دو طرفه که حد و مرز و نوع آن به وسیله همان دو نفری که این انتخاب را کرده اند تعریف می شود. با دوستانمان میتوانیم از همه چیز حرف بزنیم و مهم تر آنکه می توانیم از هیچ چیز حرف نزنیم وسکوت کنیم. با دوستانمان میتوانیم درد دل کنیم و مهم تر آنکه می شود درد دل هم نکرد و بدانیم که می داند. از دوستانمان می توانیم پول قرض بگیریم و اگر مدتی بعد او پول خواست و نداشتیم با خیال راحت بگوییم نداریم. و اگر مدتی بعد تر دوباره پول احتیاج داشتیم و او داشت دوباره قرض بگیریم. با دوستانمان میتوانیم بگوییم: امشب بیا خونه ما دلم گرفته و اگر شبی دیگر زنگ زد و خواست به خانه مان بیاید و حوصله نداشتیم بگوییم : امشب نیا حوصله ندارم. با دوستانمان می توانیم بخندیم می توانیم گریه کنیم می توانیم رستوران برویم و غذا بخوریم می توانیم بی غذا بمانیم و گرسنگی بکشیم می توانیم شادی کنیم می توانیم غمگین شویم میتوانیم دعوا کنیم. می توانیم در عروسی خواهر و برادرش لباس های خوبمان را بپوشیم و فکر کنیم عروسی خواهر و برادر خودمان است. و اگر عزیزی از عزیزان دوستانمان مرد لباس سیاه بپوشیم و خودمان را صاحب عزا بدانیم. با دوستانمان میتوانیم قدم بزنیم می توانیم نصف شب زنگ بزنیم و بگوییم : پاشو بیا اینجا و اگر دوستمان پرسید چی شده؟ بگوییم :حرف نزن فقط بیا. و وقتی دوستمان بی هیچ حرفی آمد خیالمان راحت باشد که در این دنیا تنها نیستیم با دوستانمان می توانیم حرف نزنیم کاری نکنیم جایی نرویم و فقط از اینکه هستند خوشحال و خوشبخت باشیم .

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 دی 1390برچسب:, توسط سخی |

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

بگذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

دلت را محکم تر اگر بتکانی

تمام کینه هایت هم می ریزد

و تمام آن غم های بزرگ

و همه حسرت ها و آرزوهایت ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

باز هم محکم تر از قبل بتکان

تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

حالا آرام تر، آرام تر بتکان

تا خاطره هایت نیفتد

تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟

خاطره، خاطره است

باید باشد، باید بماند ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کافی ست؟

نه، هنوز دلت خاک دارد

یک تکان دیگر بس است

تکاندی؟

دلت را ببین

چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حالا این دل جای "او"ست

دعوتش کن

این دل مال "او"ست...

همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

و حالا تو ماندی و یک دل

یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک "او"...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خـانه تـکانی دلـت مبـارک

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 دی 1390برچسب:, توسط سخی |



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


1- همسرت را عوض نکن، خودت را عوض کن.

2-
همیشه درون خود را بازبینی کن و در این بازنگری‌ها منصف باش.

3-
کنترل زندگى خود را به دست بگیر و هیچگاه نسخه‌های درمانى دیگران را در زندگى پیاده نکن.

4-
هم به خوبی‌هایش فکر کن هم به بدی‌هایش و هنگام بحث هر دو را مد نظر داشته باش.

5-
خود روانپزشک خویشتن باش، با جملات نیرو بخش و درمان گر بعد از هر دلخوری به خود نیرویی تازه ببخش و بدان که این نیز بگذرد.

6-
کمتر صحبت کن و بیشتر عمل. هنگام ناراحتی زیاد سخن نگو، عمل کن (عمل شما سکوت و آرامش در چهره ی شماست) چرا که به هنگام ناراحتی تعادل روحی بر هم میخورد و مسائلی گفته میشود که گاه مشکل را پیچیده تر میکند.

7-
عیب‌های همسرت را دوست داشته باش.

8-
مردها همه یکسانند این یک روال جهانى است.

9-
مسائل کوچک را نادیده بگیر.

10-
مقایسه نکن. هیچگاه همسرت را با دیگری مقایسه نکن چرا که مردها در عین یکسان بودن هرکدام دنیایی خاص دارند.

11-
سعی کن اختلاف سلیقه‌هایتان به نزاع نیانجامد. این را بدان که تفاوت‌ها شکاف بوجود نمی آورد عدم تفاهم است که شکاف‌ها را بیشتر میکند. تفاوت در اصل بسیار سازنده است اگر از آن برای تعالى استفاده کنید.

12-
وقت آزاد خود را تنظیم کنید. این کار را برای همه اعضاء خانواده انجام دهید و وقتى را هم به پدر بزرگها و مادربزرگها اختصاص دهید با این کار برای خود و والدینتان ارزش قائل‌ می‌شوید.

13-
سعی نکن برای همه رفتارهای همسرت دلیل بیابی. چرا که خواستگاه و پرورش گاه هر کدام از ما برایمان رفتار‌هایی را نهادینه میکند. با تلاش و صبر آن دسته از رفتار هاى نادرست را که نهادینه شده از وجود هم محو کنید.

14-
عشق پایدار نیازمند احترام و بازگشت بعد از هر دلخوری است.

15-
قرار‌های دو نفره را فراموش نکنید. مانند اوائل ازدواج برای او نامه‌های عاشقانه و کوتاه بنویسید و یا با او در یک جای خاطره انگیز قرار بگذارید.

16-
با همسرت مثل یک دوست باش و مشکلات خود را همانند یک دوست با او حل کن.

17-
با عشق همسرت را رام خود کن.

18-
جذابیت خود را همیشه حفظ کنید حتى اگر چندین سال از ازدواجتان مى گذرد.

19-
بعضی مواقع با قواعد همسرت در زندگى بازی کن. این نوعی احترام به افکار و منش اوست و این را بدان كه او قدر این کار را خواهد دانست.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, توسط سخی |

 نصایح لقمان حکیم به فرزندش

 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 


لقمان حکیم، غلام سیاهی بود که در سرزمین سودان چشم به جهان گشود. گرچه او چهره ای سیاه و نازیبا داشت، ولی از دلی روشن، فکری باز و ایمانی استوار برخوردار بود. او که در آغاز جوانی برده ای مملوک بود، به دلیل نبوغ عجیب و حکمت وسیعش آزاد شد و هر روز مقامش اوج گرفت تا شهره ی آفاق شد. او مردی امین بود، چشم از حرام فرو می بست، از ادای حرف ناسزا و بی مورد پرهیز می کرد و هیچگاه دامن خود را به گناه نیالود و همواره در امور زندگی شرط عفت و اخلاص را رعایت می کرد. بیشتر وقت خود را در همنشینی با فقها و دانشمندان و پادشاهان می گذراند و مسئولیت خطیر آنها را گوشزد می کرد و آنها را از کبر و غرور برحذر می داشت و خود نیز از احوال ایشان عبرت می گرفت و در این میان فرزند برومند لقمان که نظر پدر را به خود معطوف داشته بود، بیشتر مورد خطاب او قرار می گرفت. هرچند نصایح لقمان بیشتر جنبه عمومی داشت و سعی لقمان بر این بود که در مناسبت های مختلف فرزندش و همچنین سایر مردم را پند و اندرز دهد که در این رابطه گوشه ای از این پندها را در این ایمیل مرور می کنیم :


۱. فرزندم هیچ کس و هیچ چیز را با خداوند شریک مکن.

۲. با پدر و مادرت بهترین رفتار را داشته باش.

۳. بدان که هیچ چیز از خداوند پنهان نمی ماند.


۴. نماز را آنگونه که شایسته است بپادار.

۵. اندرز و نصیحت دیگران را فراموش مکن.


۶. از بدان انتظار مردانگی و نیکی نداشته باش.

۷. از مردم روی مگردان و با آنها بی اعتنا مباش.


۸. با غرور و تکبر با دیگران رفتار مکن.

۹. در مقابل پیش آمدها شکیبا باش.


۱۰. بر سر دیگران فریاد مکش و آرام سخن بگو.

۱۱. از طریق اسماء و صفات خداوند او را بخوبی بشناس.


۱۲. به آنچه دیگران را اندرز می دهی خود پیشتر عمل کن.

۱۳. سخن به اندازه بگو.


۱۴. حق دیگران را به خوبی ادا کن.

۱۵. راز و اسرارت را نزد خود نگاه دار.


۱۶. به هنگام سختی دوست را آزمایش کن.

۱۷. با سود و زیان دوست را امتحان کن.


۱۸. با بدان و جاهلان همنشینی مکن.

۱۹. با اندیشمندان و عالمان همراه باش.


۲۰. در کسب و کار نیک جدّی باش.

۲۱. بر کوته فکران و ضعیف عنصران اعتماد مکن.


۲۲. با عاقلان ایماندار مدام مشورت کن.

۲۳. سخن سنجیدۀ همراه با دلیل را بیان کن.


۲۴. روزهای جوانی را غنیمت بدان.

۲۵. هم مرد دنیا و هم مرد آخرت باش.


۲۶. یاران و آشنایان را احترام کن.

۲۷. با دوست و دشمن، خوش اخلاق باش.


۲۸. وجود پدر و مادر را غنیمت بشمار.

۲۹. معلم و استاد را همچون پدر و مادر دوست بدار.


۳۰. کمتر از درآمدی که داری خرج کن.

۳۱. در همۀ امور میانه رو باش.


۳۲. گذشت و جوانمردی را پیشه کن.

۳۳. هر چه که می توانی با مهمان مهربان باش.


۳۴. در مجالس و معابر چشم و زبان را از گناه باز دار.

۳۵. بهداشت و نظافت را هیچگاه فراموش مکن.


۳۶. هیچگاه دوستان و هم کیشان خود را ترک مکن.

۳۷. فرزندانت را دانش و دینداری بیاموز.


۳۸. سوارکاری و تیراندازی و ... را فراگیر.

۳۹. در هر کاری از دست و پای راست آغاز کن.


۴۰. با هر کس به اندازۀ درک او سخن بگو.

۴۱. به هنگام سخن متین و آرام باش.


۴۲. به کم گفتن و کم خوردن و کم خوابیدن خود را عادت بده.

۴۳. آنچه را که برای خود نمی پسندی برای دیگران مپسند.


۴۴. هر کاری را با آگاهی و استادی انجام بده.

۴۵. نا آموخته استادی مکن.


۴۶. با ضعیفان و کودکان سرّ خود را در میان نگذار.

۴۷. چشم به راه کمک و یاری دیگران مباش.


۴۸. از بدان انتظار مردانگی و نیکی نداشته باش.

۴۹. هیچ کاری را پیش از اندیشه و تدبر انجام مده.


۵۰. کار ناکره را کرده خود مدان.

۵۱. کار امروز را به فردا مینداز.


۵۲. با بزرگتر از خود مزاح مکن.

۵۳. با بزرگان سخن طولانی مگو.


۵۴. کاری مکن که جاهلان با تو جرأت گستاخی پیدا کنند.

۵۵. محتاجان را از مال خود محروم مگردان.


۵۶. دعوا و دشمنی گذشته را دوباره زنده مکن.

۵۷. کار خوب دیگران را کار خود نشان مده.


۵۸. مال و ثروت خود را به دوست و دشمن نشان مده.

۵۹. با خویشاوندان قطع خویشاوندی مکن.


۶۰. هیچگاه پاکان و پرهیزکاران را غیبت مکن.

۶۱. خودخواه و متکبر مباش.


۶۲. در حضور ایستادگان منشین.

۶۳. در حضور دیگران دندان پاک مکن.


۶۴. با صدای بلند آب دهان و بینی را پاک مکن.

۶۵. به هنگام خمیازه دست بر دهان خویش بگذار.


۶۶. حالت خستگی را در حضور دیگران ظاهر مکن.

۶۷. در مجالس انگشت در بینی مینداز.


۶۸. کلام جدی را با مزاح آمیخته مکن.

۶۹. هیچکس را پیش دیگران خجل و رسوا مکن.


۷۰. با چشم و ابرو با دیگران سخن مگو.

۷۱. سخن گفته شده را تکرار مکن.


۷۲. از شوخی و مزاح خود کمتر کن.

۷۳. از خود و خویشاوندان نزد دیگران تعریف مکن.


۷۴. از پوشیدن لباس و آرایش زنان پرهیز کن.

۷۵. از خواسته های نابجای زن و فرزندان پیروی مکن.


۷۶. حرمت هر کس را در حد خود نگاه دار.

۷۷. در بد کاری با اقوام و دوستان همکاری مکن.


۷۸. از مردگان به نیکی یاد کن.

۷۹. از خصومت و جنگ افروزی جدّا پرهیز کن.


۸۰. با چشم احترام به کار دیگران نگاه کن.

۸۱. نان خود را بر سفره ی دیگران مخور.


۸۲. در هیچ کاری شتاب مکن.

۸۳. برای جمع آوری بیش از حد مال و ثروت حرص مخور.


۸۴. به هنگاه خشم شکیبا باش و سخن سنجیده بگو.

۸۵. از پیش دیگران غذا و میوه بر مدار.


۸۶. در راه رفتن از بزرگان پیشی مگیر.

۸۷. سخن و کلام دیگران را قطع مکن.


۸۸. به هنگام راه رفتن جز به ضرورت چپ و راست خود را نگاه مکن.

۸۹. در حضور مهمان بر کسی خشم مگیر.


۹۰. مهمان را به هیچ کاری دستور مده.

۹۱. با دیوانه و مست سخن مگو.


۹۲. برای کسب سود و دوری از زیان آبروی خود را مریز.

۹۳. در کار دیگران کنجکاوی و جاسوسی مکن.


۹۴. در اصلاح میان مردم هیچ گاه کوتاهی مکن.

۹۵. ادب و تواضع را هیچگاه فراموش مکن.


۹۶. با خداوند صادق و با مردم با انصاف باش.

۹۷. بر آرزو ها و خواسته های خود غالب باش.


۹۸. خدمتکاری بزرگان و همکاری با مستمندان را فراموش مکن.

۹۹. با بزرگان با ادب و با کودکان مهربان باش.


۱۰۰. با دشمنان مدارا کن و در مقابل جاهلان خاموش باش.

۱۰۱. در مال و مقام دیگران طمع مکن.


۱۰۲. از رفت و آمد و مال و مرام و مسلک خویش کمتر بگو.

۱۰۳. بجز خداوند هیچ کس و هیچ چیز را فرمانروا و فریادرس خویش مشمار.


۱۰۴. عمر و روزی با حساب و کتاب است، پس مترس و طمع مکن.

۱۰۵. عمر را برای عمل و عبادت و پاکی و پرهیزکاری غنیمت بدان.


۱۰۶. اگر بهشت را می طلبی از فساد و ستم و گردن کشی پرهیز کن.

۱۰۷. سرچشمه ی زشتی ها را دنیا پرستی و مستی و نادانی بدان.


۱۰۸. بجز در حق و راستی بندگان خدا را بندگی و فرمانبری مکن.

۱۰۹. خود را با ستم سلاطین شریک مگردان.


۱۱۰. دنیای دیگر را به دست فراموشی مسپار.

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390برچسب:یلدا عکس , توسط سخی |